زندگى خود را چگونه مىبيند و دركى كه از آن دارد، جملگى در عملكرد وى مؤثر است. از اينرو در اينجا به ديدگاههاى مختلف در مورد دنيا پرداخته و تاثير آن را در رفتار آدمى بررسى مىكنيم.
1. نگاه حيوانى (دنياهدفى)
بىترديد درك و بينش انسانها از موقعيتى كه در آن قرار دارند و زندگى مىكنند، متفاوت مىباشد. بعضى انسانها گويا با چشمى بينا به دنيا نگاه نمىكنند، لذا هرگز نمىتوانند تلقى و بينشى از دنيا و محل زندگى خود ارائه كنند و حالت گيجى و سردرگمى و خواب زدگى دارند، و اصلا توجه نمىكنند و نمىدانند كه از كجا آمده و به كجا مىروند. در واقع به انسان خوابآلودهاى مىمانند كه با حالت گيجى و سردرگمى از خواب بيدار شده است. گاه احساس گرسنگى مىكنند و درصدد خوردن چيزى برمىآيند و شكم خود را پر مىكنند و گاهى هم در انديشه سيرابشدن از شربتى به سر مىبرند و ايّامى را هم در پى به چنگآوردن صندلى پست و مقام، به شب مىآورند و اصلا هيچ توجّه ندارند كه اينجا كجاست و امروز كجا هستند و ديشب كجا بوده و فردا بناست كجا باشند؟ واقعيت زندگى برخى افراد جز اين نيست كه تنها به فكر بهرهمندى از متاع دنيا هستند و همانند چهارپايان مىخورند و مىآشامند:... وَالذَّينَ كَفَرُوا يَتَمَتَّعُونَ وَ يَأْكُلُونَ كَمَا تَأْكُلْ الاَْنْعامُ.[1] اينگونه افراد را بايد رها ساخت تا بچرند؛ چون حيواناتى هستند كه از زندگى درك و فهمى ندارند و نمىتوانند تصميم عاقلانه و سنجيدهاى اتخاذ كنند؛ مثل حيوانات هستند كه با احساس گرسنگى دنبال علف يا شكارى مىروند و با احساس تشنگى در پى سيراب شدن حركت مىكنند و به محض خستگى مىخوابند تا آنگاه كه احساس ديگرى در آنها پديدار شود و درصدد ارضاى آن برآيند. فردا هم همينطور روز از نو، روزى از نو و حركت بر چرخه زندگى را مجدّداً از نو آغاز مىكنند. هرگز فكر نمىكنند كه از كجا آمده و حركت تكرارى كجا مىروند و چه هدفى دارند و چه بايد بكنند و اصلا اينگونه امور براى آنها مطرح نيست.