آخرتى برايمان ندارد! جالب هم اين است كه اگر از ما سؤال كنند كه اين سخنرانى چگونه است، پاسخ مىدهيم كه بسيار خوب و مفيد و عالى است اما من حال و حوصلهاش را ندارم! از آن طرف نيز برنامه آن كانال ديگر را خودمان اعتراف داريم كه لغو و بىفايده و يا حتى مضرّ است، ولى با اين حال وقت مىگذاريم و آن را تماشا مىكنيم! به راستى برخى از اين فيلمهاى حادثهاى كه سراسر خشونت و وحشىگرى است، جز دامنزدن به احساس خشم و نفرت و افزايش اضطراب و دلهره در انسان، چه نفعى عايد او مىكند؟ و چرا با اينكه ما همه اين مطالب را مىدانيم باز هم حاضريم كه وقت بگذاريم و چنين برنامههايى را ببينيم و بشنويم؟!
در حالى كه بسيارى از ما چنين وضعيتى داريم، قرآن از مؤمنانى ياد مىكند كه عاشقانه و مشتاقانه به كلام الهى گوش جان مىسپارند و از آن نيرو مىگيرند:
إِنَّمَا الْمُؤْمِنُونَ الَّذِينَ إِذا ذُكِرَ اللهُ وَجِلَتْ قُلُوبُهُمْ وَإِذا تُلِيَتْ عَلَيْهِمْ آياتُهُ زادَتْهُمْ إِيماناً وَعَلى رَبِّهِمْ[1] يَتَوَكَّلُونَ؛ همانا مؤمنان آن كسانى اند كه چون خدا ياد شود دل هايشان ترسان مى گردد، و چون آيات او بر آنان خوانده شود بر ايمانشان بيفزايد، و بر پروردگار خود توكل مى كنند.
تفاوت امثال بنده با اينچنين كسانى در چيست؟ چه چيز باعث مىشود كه اين بندگان چنين اشتياقى به كلام خدا پيدا كنند و حال پذيرش در آنها پيدا شود و از قرآن استفاده كنند، اما دست امثال بنده كوتاه بماند؟ اگر انسان سرّ اين مسأله را بداند و راه آن را بيابد شايد كمك كند كه تغيير حالى در خود ايجاد كند و مقدارى نقايص خود را برطرف نمايد و به سمت اصلاح پيش برود. البته مسأله «توفيق الهى» را در اين مسير نبايد فراموش كرد و پيوسته بايد اين امر را مد نظر داشت كه در نهايت اين خدا است كه بايد دست انسان را بگيرد. آنچه به ما مربوط است اين است كه آن امورى را كه اسبابش را مىشناسيم، از آن اسباب استفاده كنيم و به دنبال اين باشيم كه آنها را در خود ايجاد كنيم و از چيزهايى كه موجب ضرر است دورى نماييم. در نهايت نيز بايد دعا كنيم و از خداى متعال بخواهيم كه به ما توفيق عنايت فرمايد. همچنين نبايد فراموش كنيم كه توفيق الهى هرگز به گزاف