ميخورد، ولي نميتوان هيچکدام از دو قول را بهصورت قطعي به مکتب فلسفي خاصي نسبت داد.
2. منظور از واژه «وجود» در اين مبحث، معناي اسم مصدري آن با حذف ويژگي «حدث» است.
3. ماهيت داراي دو اصطلاح اعم و اخص است و منظور از آن در اين مبحث، همين اصطلاح اخص آن ميباشد؛ آن هم ماهيت به حمل شايع.
4. منظور از اصالت و اعتباريت در اين مبحث، دو معناي متقابل خاص است و اولي يعني مصداق بالذات بودن واقعيت عيني براي يکي از اين دو مفهوم، و دومي يعني مصداق بالعرض بودن آن.
5. «حقيقت» داراي اصطلاحات متعددي است، و منظور از آن در اينجا همان واقعيت عيني است.
6. فرض اصيل بودن وجود و ماهيت با هم، فرض صحيحي نيست و مستلزم تسلسل ميباشد.
7. همچنين فرض اعتباري بودن هردو نادرست است؛ زيرا لازمهٔ آن اين است که قضيهٔ هلية بسيطه، مشتمل بر مفهومي نباشد که از واقعيت عيني حکايت کند.
8. طرح مسئله بهصورتي که داراي دو طرف (اصالت وجود و اصالت ماهيت) باشد، مبتني بر چند اصل است: پذيرفتن وجود محمولي، وحدت مفهوم وجود، و دوگانگي ماهيت وجود در ذهن نه در خارج.
9. معناي اصالت وجود اين است که واقعيت عيني، مصداق بالذات مفهوم وجود است و مفهوم ماهوي تنها از حدود واقعيت حکايت ميکند و بالعرض بر آن حمل ميشود، و معناي اصالت ماهيت اين است که واقعيت عيني، مصداق بالذات مفهوم ماهوي است و مفهوم وجود بالعرض به آن نسبت داده ميشود.