واژه «اعتباري» که در سخنان فلاسفه فراوان به چشم ميخورد، به چند معنا استعمال ميشود و در واقع از مشترکات لفظي است که بايد به فرق بين معاني آن دقيقاً توجه کرد تا خلط و اشتباهي روي ندهد و مغالطهاي پيش نيايد.
طبق يک اصطلاح، همه معقولات ثانيه خواه منطقي باشند و خواه فلسفي، اعتباري ناميده ميشوند و حتي مفهوم «وجود» از مفاهيم اعتباري بهشمار ميرود. اين اصطلاح در کلمات شيخ اشراق زياد بهکار رفته و در کتب مختلف وي دربارهٔ «اعتبارات عقلي» به همين معنا بحث شده است.
در اصطلاح ديگري عنوان «اعتباري» به مفاهيم حقوقي و اخلاقي اختصاص مييابد؛ مفاهيمي که در اصطلاح متأخرين «مفاهيم ارزشي» ناميده ميشوند. چنانکه در اصطلاح سومي تنها مفاهيمي که به هيچوجه مصداق خارجي و ذهني ندارند و به کمک قوهٔ خيال ساخته ميشوند، «اعتباريات» ناميده ميگردند، مانند مفهوم «غول». اين مفاهيم را «وهميات» نيز مينامند. همچنين «اعتبار»، اصطلاح ديگري در مقابل «اصالت» دارد که در بحث اصالت وجود يا ماهيت بهکار ميرود و در جاي خودش توضيح داده خواهد شد.
آنچه مناسب است توضيحي پيرامون آن داده شود، اعتباري به معناي ارزشي است. البته تفصيل مطلب را بايد در فلسفه اخلاق و فلسفه حقوق جستوجو کرد و ما در اينجا بهمناسبت، توضيح مختصري خواهيم داد.
مفاهيم اخلاقي و حقوقي
هر عبارت اخلاقي يا حقوقي را که در نظر بگيريم، خواهيم ديد که مشتمل بر مفاهيمي از قبيل بايد و نبايد، واجب و ممنوع و مانند آنهاست که ميتواند محمول قضيهاي را تشکيل دهد. همچنين مفاهيم ديگري مانند عدل و ظلم، و امانت و خيانت در آنها بهکار ميرود که ميتواند در طرف موضوع قضيه قرار گيرد.