نام کتاب : درسهای الهیات شفا 1 نویسنده : مطهری، مرتضی جلد : 1 صفحه : 406
جسما ، ثم تنقلب نقطه ، وهذا مع استحالته یوجب أن لا یکون کون النقطه
مبدأ للجسم أولی من أن یکون الجسم مبدأ للنقطه بل هما یکونان من الامور
المتعاقبه علی موضوع واحد و ان کانت موادها مختلفه فلا توجد فی ماده
الثنائیه وحده ، فلا تکون فی ماده الثنائیه وحدتان ، فلا توجد فی ماده
الثنائیه ثنائیه ، ویلزم أن لا تکون هذه الاشیاء البته معا " .
آیا این ماده واحد است که گاهی معروض نقطه است و گاهی معروض خط و
گاهی معروض سطح و گاهی معروض جسم ؟ یا ماده هر یک از اینها غیر از
ماده دیگری است ؟ اگر ماده اینها واحد باشد لازم میآید که اینها مانند
صور متعاقبه باشند . زیرا اگر ما یک ماده داشته باشیم و صورتهای متعدد ،
از آنجا که ماده در آن واحد صورتهای متعدد را نمیگیرد ، این صورتها را
متعاقبا میگیرد . یعنی گاهی این صورت را میگیرد و گاهی آن صورت و گاهی
صورت دیگر را . لهذا ، روی این حساب ، یک ماده ممکن است گاهی وقتها
صورت جسمیت را بگیرد و گاهی صورت سطحیت و گاهی صورت خطیت و گاهی
صورت نقطه و یا ممکن است جسم باشد ، به خط تبدیل شود ، خط باشد به جسم
تبدیل شود ، خط باشد به نقطه تبدیل شود . یعنی اینها صورتهائی میشوند در
عرض یکدیگر که عارض بر ماده میگردند . نظیر صورت هوائیت و مائیت که
عارض ماده میشوند ، به این ترتیب که این ماده گاهی هوا میشود و گاهی
آب . صورتهائی هستند در عرض یکدیگر . و در این صورت هیچکدام را نمیشود
گفت منشأ دیگری است . حال آنکه شما میخواهید بگوئید که خط از نقطه
درست میشود و سطح از خط درست میشود و جسم از سطح درست میشود ، در
حالیکه آنها صورتهائی هستند در عرض یکدیگر . دلیلی ندارد که ما یکی از
اینها را مبدأ دیگری قرار دهیم . فرقی نمیکند که بگوئید نقطه مبدأ جسم
است یا جسم مبدأ نقطه است .
اما اگر بگوئید مواد اینها مختلف و متعدد است و ماده این صورت با
ماده آن صورت متفاوت است ، لازم میآید که در ماده ثنائیه نباید وحدت
وجود داشته باشد ، به این دلیل که شما میگوئید وحدت عارض مادهای میشود
و نقطه را بوجود
نام کتاب : درسهای الهیات شفا 1 نویسنده : مطهری، مرتضی جلد : 1 صفحه : 406