بعضى از مثلها از يك قطعه شعر معروف گرفته شده است. مانند، (از ماست كه بر ماست) كه از شعر معروف ناصر خسرو گرفته شده است. مثلهاى منظوم گاه ساخته و پرداخته شاعر است و گاهى از مثلهاى ساده گرفته شده و در شعر زيبا و مناسبى جا افتاده و جانشين مثل قديمتر شده است. چند مثل: پا را به اندازه گليم بايد دراز كرد! پُز عالى، جيب خالى! پسر كو ندارد نشان از پدر تو بيگانه خوانش نخوانش پسر! پنج انگشت برادرند، برابر نيستند! پول است نه جان است كه آسان بتوان داد! پول پيدا كردن آسونه، اما نگهداريش مشكله! پولدارها به كباب، بىپولها به بوى كباب! پيراهن بعد از عروسى براى گِل منار خوبه! زبان بريده بكنجى نشسته صم بكم به از كسى كه نباشد زبانش اندر حكم «1» زبان خوش، مار را از سوراخ بيرون مىآورد! زبان سرخ سر سبز مىدهد بر باد بهوش باش كه سر در سر زبان نكنى زخم زبان از زخم شمشير بدتره! زدى ضربتى، ضربتى نوش كن! ز عشق تا به صبورى هزار فرسنگ است! «دلى كه عاشق و صابر بود مگر سنگ است؟» «2» هنگام ازدواج بيشتر با گوشهايت مشورت كن تا با چشمهايت. «3» مردى كه به خاطر پول «زن» مىگيرد، به نوكرى مىرود. «4»