پيشگفتار بايد بدون اينكه تحت تأثير تبليغات فريبگرانه بيگانگان ودر حلقه تقليد ناصحيح نظريات آنان قرار گيريم. اسلام را در كليت دستور وديدگاههايش نسبت به انسان وهدف عالى او، بررسى كنيم. از اين رهگذر است كه بين شكنجههاى بشرى واجراى حدود وتعزيرات قوانين اسلامى (كه از سوى خالق مهربان براى اصلاح وكمال انسانها آمده) فرق مىيابيم وهمچنين بايد به انواع زندانيان مطلق نگر نباشيم بلكه آنها راهمانند بيمارانى حساب كنيم كه همگان را به بيمارستان مىآورند ولى براى بهبود هر كدام دستورى خاص لازم است. كيفرهاى اسلامى بر اساس يك سلسله مصالح (فردى، اجتماعى، مادى ومعنوى) استوار است همان طور كه كليه احكام الهى تابع مصالح ومفاسد واقعى است (چه تاكنون انديشه بشرى آنها رايافته باشد يانه) واز اين رو قرآن حتى نسبت به شديد ترين مجازات شرعى (قصاص) مىفرمايد: «وَلَكُمْ فِىالْالقِصاصِ حَياةٌ يا اولِى اْلَالْبابِ» اى خردمندان! در قصاص براى شما زندگى وحيات است. «1» وحضرت رضا عليه السلام بعد از توبيخ آنان كه پنداشتهاند، حلال وحرام نمودن اشياء بدون علت بوده است! مىفرمايد: «ما مىدانيم آنچه خدا حلال نموده است صلاح وبقاء وتأمين نيازهاى بندگان ومردمان بوده آنچه را حرام فرموده، بندگان به آنها نياز واقعى ندارند وآنان را به فساد ونابودى مىكشاند.» «2» بر اين اساس ونيز بنابرشواهد تاريخى اگر تمام دستورات شرع اجراشود