نيست،
موضوع براى حدود نمىباشند؛ امّا در مواردى مانند زنا، لواط، سرقت و قذف، حدود
الهى مطرح است. اين معنا كاشف از آن است كه اراده اوّليّه شارع مقدّس بر آن نبوده
كه نسبت به همه پليدىها، حرامها و گناهها، عقوبتى را وضع نمايد؛ بلكه جرائمى كه
در دايره فرد و مال، يا عرض و يا عقيده او محدود و محصور نباشد، مشمول اين اراده
است. حتّى در مورد ارتداد، چنانچه شخصى آن را اظهار ننمايد و در كمون ذهن خويش
قرار دهد، عقوبت دنيوى و حدّى وجود ندارد؛ امّا زمانى كه آن را اظهار مىكند-/ كه
خود، نوعى اعلان مقابله با دين و متديّنين و تخريب عقائد آنان است- مسأله حدّ مطرح
مىشود.
2.
توجّه به اين نكته حائز اهميّت است كه بر طبق قانون درء- «وادرئوا الحدود عن
المسملمين ما استطعتم» [1]، يا مطابق نقل شيخ صدوق رحمه الله: «قال رسول اللَّه صلى الله عليه
و آله ادرئوا الحدود بالشبهات» [2]- روش اسلام بر آن است كه تا اندازه ممكن استحقاق حدّ در مورد افراد
منتفى باشد؛ و هيچگاه اين دين اصرارى بر اثبات جرم و به دنبال آن، اقامه حدود
مترتّب بر آن ندارد. همان طور كه در موارد اثبات جرم، هيچگاه آن را به وسيله
طريقى آسان و ساده نپذيرفته است تا جايى كه در برخى از صورتها، اقامه چهار شاهد
عادل مرد را لازم دانسته است.
3.
علاوه بر اين دو مؤلّفه، مؤلّفه سوم مواردى است كه به عنوان عفو در اختيار حاكم
شرع و قاضى جامع الشرائط قرار داده شده است.
4.
مؤلّفه چهارم آن است كه بر اساس برخى روايات، در صورت جهل به حرمت و حكم، استحقاق
حدّ منتفى است؛ به عنوان مثال، در صحيحه حلبى از امام صادق عليه السلام نقل شده
است: «لو أنّ رجلًا دخل فى الإسلام وأقرّ به ثمّ شرب الخمر وزنى وأكل الربا ولم
يتبيّن له شيء من الحلال والحرام لم أقم عليه الحدّ إذا كان جاهلًا إلّاأن تقوم
عليه البيّنة أنّه قرء السورة الّتى فيها الزنا والخمر وأكل الربا وإذا جهل ذلك
أعلمته وأخبرته
[1]. الاشباه والنظائر، ص 122، به نقل از سنن
ترمذى.
[2]. من لا يحضره الفقيه، ج 4، ص 53، ح 12؛
وسائل الشيعة، ج 18، ص 336.