أى كه سر بر بالش آسايشى * * * در خيال زينت و آرايشي
خواهش دنياي فاني تا بكي * * * كار و بار زندگانى تا بكي
قم نديمي قد دنى يوم القيام * * * و استنار الصبح مالي كم أنام
ان لي يا صاح، نفسا غافلة * * * مانده در خواب و روان شد قافله
نمت، و الرحمن حيّ لا ينام * * * و هو علّام بأعمال الأنام
ليس غير الذنب شيء في يدك * * * كيف تأتى بين أيدي سيدك
مىكنى أى همسفر سير نخيل * * * عجلن عجل! فقد حان الرحيل
عمر رفت و پشت سر أصلا نديد * * * هيچ كس امروز را فردا نديد
خيمه بر دريا حباب آسا مزن * * * آب از سر رفت، دست و پا بزن
بگذر از عالم، تأمّل خوب نيست * * * خواب راحت بر سر پل خوب نيست
(در ذكر مردان خدا)
حبذا آنها كه مردان تواند * * * پيشتاز ره نوردان تواند
حضرتشان غيرت شان فلك * * * ذرّهاىشان چراغان فلك
نام پاكت شمع محفلهايشان * * * ذكر تو ورد لب و دلهايشان
گاه چون بلبل نواخان تواند * * * گاه مثل گل، پريشان تواند
گه عيان گويند پيغام ترا * * * گه نهان خوانند خود نام ترا
أي خوشا آنانكه در ياد تواند * * * بندگان خاص و آزاد تواند
خامش و ذكر الهى مىكنند * * * در گدائى پادشاهي مىكنند
خاك كويت مسند زيبايشان * * * گرد راهت أفسر سرهايشان
فارغ از دنيا شدند در ياد تو * * * دمبدم ساغر زنان بر ياد تو
طرح عشقى هر شبي انداخته * * * شور يا رب يا ربى انداخته
(در تعريف علم حقيقى)
كلبۀ دل را بعلم آباد كن * * * خانه باغي، بهر خود بنياد كن