از هرچه نه از بهر تو كردم توبه # ور بىتو غمي خورم از آن غم توبه
وان نيز كه بعد از اين براى تو كنم # گر بهتر از آن توان از آنهم توبه
حسن دهلوي
دارم دلكي غمين بيامرز و مپرس # صد واقعه در كمين بيامرز و مپرس
شرمنده شوم اگر بپرسى عملم # اي اكرم اكرمين بيامرز و مپرس
شيخ ابو سعيد ابو الخير
در راه يگانگي نه كفر است و نه دين # يك كام ز خود برون نه و راه ببين
اى جان جهان تو راه اسلام گزين # با مار سيه نشين و با خود منشين
[1] اشاره به داستان قوم موسى «ع» است كه در سورهء بقره از آيه 66 تا 71 مذكور و اجمال آن اين است: پيرمردى اموال فراوانى داشت و وارث او منحصر بيك پسر بود پسران برادر اين مرد آن پسر را كشتند براى اينكه خود ارث برند در محضر حضرت موسى «ع» آمده خون پسر عموي خود را خواستند حضرت فرمود كه خداوند ميفرمايد گاوى را كشته و عضوي از آن را به كشته زده زنده ميشود و قاتل خود را نشان ميدهد از روي شگفت بموسى گفتند آيا استهزاء مىكنى؟فرمود پناه ميبرم بخدا گفتند كه بخوان پروردگارت را كه چه گاوى باشد؟گفت موسى كه خدا ميفرمايد آن گاوى است نه پير از كارافتاده نه جوان كار نديده... تا آخر.
نام کتاب : الكشكول نویسنده : الشيخ البهائي جلد : 1 صفحه : 92