responsiveMenu
فرمت PDF شناسنامه فهرست
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
نام کتاب : الاعتقادات في دين الإمامية ( فارسي ) نویسنده : الشيخ الصدوق    جلد : 1  صفحه : 24


باشد ، و خواسته كه معصيتها نسبت به او نداشته باشد از راه كردن ، و خواسته است كه خودش موصوف باشد بعلم بمعصيتها پيش از وجود آنها ، و مىگوئيم كه خدا خواسته كه قتل حسين عليه السّلام معصيت او باشد بر خلاف طاعت .
و ميگوئيم خدا خواسته كه قتل او منهى باشد نه مأمور و ميگوئيم خدا خواسته كه قتل او قبيح باشد نه مستحسن و خدا خواسته كه قتل او موجب سخط الهى باشد نه رضاى او .
و مىگوئيم كه خدا خواسته كه بطريق جبر و قدرت مانع قاتل ( قتل خ ل ) آن جناب ( ع ) نشود چنانچه بطور نهى مانعش شده و ميگوئيم خدا خواسته كه دفع قتل از او نفرمايد ، چنانچه دفع سوختن از ابراهيم عليه السّلام فرمود در وقتى كه خطاب نمود بآتشى كه ابراهيم در آن افكنده بود كه : اى آتش سرد و سلامت باش بر ابراهيم [1] و ميگوئيم در ازل خداوند عالم بود به آن كه حسين عليه السّلام كشته مىشود و بواسطه شهادت ادراك سعادت ابدى مينمايد و كشندهء او شقى ابدى مىشود .
و ميگوئيم : هر چه خدا خواسته هست و هر چه نخواسته نيست [2] اين است اعتقاد ما در اراده و مشيّت نه آنچه بما اسناد مىدهند مخالفان و طعنه زنندگان بر ما از ملحدان [3] و الله اعلم



[1] * ( قُلْنا يا نارُ كُونِي بَرْداً وَسَلاماً عَلى إِبْراهِيمَ ) * سوره انبياء آيه 69
[2] ما شاء اللَّه كان و ما لم يشأ لم يكن .
[3] فرموده است شيخ مفيد عليه الرحمه كه آنچه ذكر نموده است آن را شيخ ابو جعفر ره در اين باب محصل نميباشد و معانى آن مختلف و متناقص مىباشد و سبب در آن آنست كه عمل نموده است بر ظواهر احاديث مختلفه ، و نبوده است شيخ ابو جعفر ره كه اعتقاد داشته باشد نظر و تامل را پس تميز بدهد ميانهء حق و باطل آنها و عمل كند بر مقتضاى حجت و برهان و كسى كه اعتماد نمايد در مذهب خود بر اقاويل مختلفه و تقليد راويان ، بوده باشد حالش در ضعف آنچه بيان نموديم ما آن را ، و حق در آنست كه خداوند اراده نمىنمايد مگر آنچه نيكو بوده باشد از افعال و نمىخواهد مگر جميل اعمال را و اراده نمىنمايد قبايح را و نمىخواهد فواحش را ، برتر است خداوند از آنچه ميگويند آن را ظالمون برترى بزرگى ، فرموده است خداوند : * ( وَمَا اللَّه يُرِيدُ ظُلْماً لِلْعِبادِ ) * . نيست خداوند كه اراده نمايد ظلم را از براى بندگان ؛ و فرموده است كه : * ( يُرِيدُ اللَّه بِكُمُ الْيُسْرَ وَلا يُرِيدُ بِكُمُ الْعُسْرَ ) * . و * ( يُرِيدُ اللَّه لِيُبَيِّنَ لَكُمْ وَيَهْدِيَكُمْ سُنَنَ الَّذِينَ مِنْ قَبْلِكُمْ ) * ( الى آخر آيه ) اراده مىنمايد خداوند در بارهء شما آسانى را و اراده نمىنمايد در باره شما دشوارى را ، و اراده مىنمايد كه بيان نمايد از براى شما طريقه هاى كسانى را پيش از شما بوده‌اند ( تا آخر آيه ) و نيز فرموده است : * ( وَاللَّه يُرِيدُ أَنْ يَتُوبَ عَلَيْكُمْ وَيُرِيدُ الَّذِينَ يَتَّبِعُونَ الشَّهَواتِ أَنْ تَمِيلُوا مَيْلًا عَظِيماً ) * خداوند اراده مىنمايد كه قبول توبه شماها را كند و اراده مىنمايد كسانى كه متابعت شهوات مينمايند كه ميل كنيد شماها از حق ميل نمودنى بزرگى و نيز فرموده است كه : * ( يُرِيدُ اللَّه أَنْ يُخَفِّفَ عَنْكُمْ وَخُلِقَ الإِنْسانُ ضَعِيفاً ) * . اراده مينمايد خداوند كه سبك كند از شماها و خلق شده است آدمى ضعيف . پس خبر داده است خداوند سبحانه اينكه اراده نمىنمايد در باره بندگانش دشوارى را ، بلكه اراده مىنمايد در باره ايشان آسانى را و اراده مىنمايد در باره ايشان بيان حق را و اراده نمىنمايد گمراهى را و اراده مىنمايد سبكى را از ايشان و اراده نمىنمايد سنگين كردن كار را بر ايشان پس اگر بود خداوند سبحانه اراده نماينده معاصى ايشان ، هر آينه منافى بود اين اراده با ارادهء بيان حق از براى ايشان و آسان نمودن از براى ايشان ، پس كتاب اللَّه گواه است بضد آنچه رفته‌اند بسوى آن گمراهان و افتراءبندان بر خدا دروغ را ، برتر است خداوند از آنچه ظالمون ميگويند برترى بزرگى . و اما آنچه آويخته‌اند و چنگ زده‌اند به آن از قول خداوند آيه : * ( فَمَنْ يُرِدِ اللَّه أَنْ يَهْدِيَه يَشْرَحْ صَدْرَه لِلإِسْلامِ ) * ( الى آخر آيه ) يعنى پس كسى كه خواسته است خداوند كه بگشايد سينه اش را از براى اسلام ( تا آخر آيه ) پس نيست از براى جبريه چنگ زدن و آويختن به آن و نه در آن حجتى است از جهت آنكه معنى اين آيه آن است كه : كسى كه ارادهء نمايد خداوند كه نعمت بخشد او را به جهت جزاء بر طاعتش بگشايد سينه اش را از براى اسلام بلطفهائى كه عطا مىكند او را ! پس بيشتر بنمايد از براى او به آن الطاف هميشگى داشتن طاعات را ؛ و هدايت در اين موضع نعيم است فرموده است خداوند تعالى در آنچه خبر داده است به آن از اهل بهشت كه * ( الْحَمْدُ لِلَّه الَّذِي هَدانا لِهذا ) * ( الى آخر آيه ) حمد و ستايش مختص خداوند آنچنانى است كه هدايت نموده است ما را از براى اين يعنى نعمت بخشيده است ما را به آن و جزا داده است ما را به آن ، و ضلال و گمراهى در اين آيه عذاب است . فرموده است خداوند تعالى كه : * ( إِنَّ الْمُجْرِمِينَ فِي ضَلالٍ وَسُعُرٍ ) * . بدرستى كه گناهكاران در گمراهى و عذاب سعيرند پس نام گذارده است عذاب را ضلال و نعيم را هدايت و اصل در آن اينست كه ضلال هلاكت است و هدايت نجات ، فرموده است خداوند در مقام حكايت از عرب كه : * ( أَ إِذا ضَلَلْنا فِي الأَرْضِ أَ إِنَّا لَفِي خَلْقٍ جَدِيدٍ ) * ، يعنى هر گاه ما هلاك شديم در زمين تازه خلق خواهيم شد ؟ و بوده باشد معنى در قول خداوند : * ( فَمَنْ يُرِدِ اللَّه أَنْ يَهْدِيَه ) * . آنچه مقدم داشتيم آن را ؛ و در قول خداوند : * ( وَمَنْ يُرِدْ أَنْ يُضِلَّه ) * . آنچه وصف نموديم آن را و معنى قول خداوند : * ( يَجْعَلْ صَدْرَه ضَيِّقاً حَرَجاً ) * ، سلب توفيق او است به جهت عقوبت او بر عصيانش ؛ و منع از او است الطاف را به جهت جزاء او بر بدى او ، پس شرح صدر ثواب اطاعت است بتوفيق ، و تضييق صدر عقاب معصيت است بسلب توفيق و نيست در آيه بنا بر آنچه ما بيان نموديم آن را ، شبههء از براى اهل خلاف در آنچه ادعا نموده‌اند آن را از آنكه خداوند گمراه مىنمايد از ايمان و منع مىنمايد از اسلام و اراده مىنمايد كفر را ؟ و ميخواهد ضلالت را . و اما قول خداوند كه : * ( وَلَوْ شاءَ رَبُّكَ لآمَنَ مَنْ فِي الأَرْضِ كُلُّهُمْ جَمِيعاً ) * پس مراد به آن خبر دادن از قدرت خود است و اينكه اگر خواسته باشد كه ملجا كند ايشان را بسوى ايمان و حمل كند ايشان را بر ايمان باكراه و اضطرار ؛ هر آينه بوده باشد قادر بر آن ليكن خواسته است خداوند تعالى از ايشان ايمان را بطوع و اختيار و آخر آيه دلالت مىكند بر آنچه ذكر نموديم آن را و آن قول خداوند است كه : * ( أَفَأَنْتَ تُكْرِه النَّاسَ حَتَّى يَكُونُوا مُؤْمِنِينَ ) * اراده مينمايد خداوند كه او قادر است بر اجبار ايشان بر ايمان ليكن نميكند آن را و اگر خواسته باشد آسان است بر او ؛ و هر آنچه مىآورند و چنگ ميزنند به آن از امثال اين آيه پس قول در آن آن چيزى است كه ذكر نموديم آن را و توجيه ميكنيم آن را به نحوى كه بيان نموديم آن را ؛ و گريز از اطلاق قول باينكه خداوند تعالى اراده مىكند كه عصيان كرده شود و كافر شوند به او و كشته شوند دوستان او و دشنام داده شوند محبان او بسوى قول باينكه ارادهء مينمايد كه بوده باشد آنچه را كه دانسته است چنان باشد كه دانسته است ، و ارادهء مىنمايد كه بوده باشد معاصى او قبيح و منهى عنه ، اين گريختن از آن قول به اين قول ، افتادن است در آنچه گريخته است از آن ، و بورطه افتادن است در آنچه ناخوش و مكروه دانسته است آن را ، و اين به جهت آنست كه هر گاه بوده باشد آنچه را كه دانسته است از قبيح چنان كه او دانسته است ، و بوده باشد خداوند اراده كنندهء اينكه آنچه دانسته است از قبيح چنان باشد كه دانسته است ، پس بتحقيق كه اراده كرده خواهد بود قبيح را ، و اراده كرده خواهد بود كه بوده باشد آن قبيح ، پس چيست معنى گريز او از چيزى بسوى خود آن چيز ؛ و گريز او از معنى بسوى همان معنى ، و آيا مىباشد گفتار او مگر مثل قول انسانى كه ، من دشنام نميدهم زيد را و ليكن من دشنام مىدهم ابو عمرو را ، و زيد همان ابو عمرو باشد ، و مگر مثل قول يهود كه گفتند از روى استهزاء و سخريه به خدا كه : ما كافر نيستيم بمحمد صلى اللَّه عليه و آله و ليكن كافر ميباشيم باحمد ؛ پس اين حماقت و جهل است از كسى كه بگرود بسوى اين قول و رنج و ضعف عقل است از كسى كه اعتماد نمايد بر آن . مفيد .

نام کتاب : الاعتقادات في دين الإمامية ( فارسي ) نویسنده : الشيخ الصدوق    جلد : 1  صفحه : 24
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
فرمت PDF شناسنامه فهرست