responsiveMenu
فرمت PDF شناسنامه فهرست
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
نام کتاب : الاعتقادات في دين الإمامية ( فارسي ) نویسنده : الشيخ الصدوق    جلد : 1  صفحه : 152


راغب بودند كه اعرابى يا صحرائى بيايد و سؤال نمايد و ايشان بشنوند امير عليه السّلام فرمود : اما من چنان بود كه داخل ميشدم بر آن جناب صلى الله عليه و آله و سلَّم هر شب يك دفعه و خلوت با ايشان مينمودم هر روز يك بار و آنچه سؤال مينمودم جوابم ميفرمود و با آن جناب ميگرديدم هر كجا كه ميگرديد از اقسام كلام ، و همهء اصحاب بتحقيق كه دانسته‌اند كه اين كار را با احدى غير من نميكرد و بسا بود كه اين امر در منزل من ميبود و چنان بود كه چون من وارد بر آن جناب ميگرديدم در بعضى از منزلهاى آن جناب براى من خلوت ميگردانيد و زنانش را برميخيزانيد و نميماند سواى من و او ، و چون آن جناب به خانه من براى خلوت تشريف ميداد برنميخيزانيد از ما فاطمه را و نه يكى از دو پسران مرا و چنان بود كه چون سؤال مينمودم جوابم ميفرمود و چون ساكت ميشدم و سؤالهاى من تمام ميشد ، خود سر سخن برميداشت با من ، پس نازل نشد هيچ آيه از قرآن و نه هيچ چيزى را كه دانسته بود آن جناب از حلال يا حرام يا امر يا نهى يا طاعت يا معصيت يا چيزى كه ميبوده مگر آنكه مرا تعليم فرمود و مرا به خواندن آن داشت و بر من املاء فرمود و من نوشتم آن را به خط خود و خبر داد مرا بتأويل آن و ظاهر آن و باطن آن ، پس من حفظش نمودم و ديگر فراموش نكردم هيچ حرفى از آنرو چنان بود كه چون آن جناب خبر ميداد مرا به اين همه دست مباركش را بر سينه‌ام مينهاد و ميگفت خداوندا مملو كن دلش را از علم و فهم و نور و حكمت و ايمان و عالمش فرما و نادانش منما و بيادش بدار و مسازش فراموشكار پس روزى بخدمتش عرض نمودم يا رسول الله پدر و مادرم فدايت باد آيا در دل خوف فراموشى بر من دارى ؟ فرمود يا اخى ندارم بر تو تشويش فراموشى و نه نادانى و بتحقيق

نام کتاب : الاعتقادات في دين الإمامية ( فارسي ) نویسنده : الشيخ الصدوق    جلد : 1  صفحه : 152
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
فرمت PDF شناسنامه فهرست