گذارد ، وصول به عزّ ربوبيّت پيدا كند . طريق وصول به حقايق ربوبيّت سير در مدارج عبوديّت است ، و آنچه در عبوديّت از انّيّت و انانيّت مفقود شود در ظلّ حمايت ربوبيّت آن را مىيابد ، تا به مقامى رسد كه حق تعالى سمع و بصر و دست و پاى او شود ، چنانچه در حديث صحيح مشهور بين فريقين وارد است . [1] چون از تصرّفات خود گذشت و مملكت وجود خود را يكسره تسليم حق كرد و خانه را به صاحب خانه واگذار نمود و فانى در عزّ ربوبيّت شد ، صاحب خانه خود متصرّف در امور گردد ، پس تصرّفات او تصرّف الهى گردد ، چشم او الهى شود و با چشم حق بنگرد ، و گوش او گوش الهى شود و به گوش حقّ بشنود . و هر چه ربوبيّت نفس كامل باشد و عزّ آن منظور خواطر شود ، از عزّ ربوبيّت به همان اندازه كسر شود و ناقص گردد ، چه كه اين دو مقابل يكديگرند : الدّنيا و الآخرة ضرّتان . [1] پس ، سالك إلى اللَّه را ضرور است كه به مقام ذلّ خود پى برد و نصب العين او ذلَّت عبوديّت و عزّت ربوبيّت باشد . و هر چه اين نظر قوّت گيرد عبادت روحانىتر شود و روح عبادت قويتر شود ، تا اگر به دستگيرى حقّ و اولياى كمّل عليهم السلام توانست به حقيقت عبوديّت و كنه آن واصل شود ، از سرّ عبادت لمحه اى در مىيابد . و در جميع عبادات - خصوصا نماز كه سمت جامعيّت دارد و منزلهء آن در عبادات منزلهء انسان كامل است و منزلهء اسم اعظم بلكه خود اسم اعظم است - اين دو مقام ، يعنى مقام عزّ ربوبيّت كه حقيقت است و مقام ذلّ عبوديّت كه رقيقهء آن است ، مرموز است . و در اعمال مستحبّه « قنوت » و در اعمال واجبه « سجده » را اختصاصى است كه پس از اين
[1] - « دنيا و آخرت هووى يكديگرند . » عوالي اللَّئالي ، ج 1 ، ص 277 ، و ج 4 ، ص 115 ، نهج البلاغة ، فيض الاسلام ، « حكمت » 100 . . [1] اشاره است به روايت « قرب نوافل » : و انّه ليتقرّب إلىّ بالنافلة حتّى احبّه ، فاذا احببته كنت سمعه الَّذى يسمع به و بصره الَّذى يبصر به و لسانه الَّذى ينطق به و يده الَّتى يبطش بها ، ان دعانى اجبته و ان سألنى اعطيته . . . اصول كافى ، ج 4 ، ص 53 ، « كتاب الايمان و الكفر » ، « باب من اذى المسلمين و احتقرهم » ، روايت 7 و 8 .