نام کتاب : معيار العقول نویسنده : ابن سينا جلد : 1 صفحه : 38
بنديم از چوب م د و يك سر وى كه د بود از چوب م د در سوراخ ع كنيم [1] آنگاه مقبض را بقوّت دو من بگردانيم
لولب بگردد و ثقل را چرخ بر بالا آرد بآسانى
[2] چنانكه از صورت گذشته معلوم مىشود.
امّا چون [3] اين آلت را تنها بكار خواهند داشت بهتر آن بود كه در عصر چيزها بكار
دارند [4] و اگر خواهند بارى بآسانى بدين آلت بر
بالا برند بايد كه آن را با آلتهايى [5] كه پيشتر ياد كرده آمد مركّب كنند چنانكه بعد از اين گفته آيد.
اسفين و سفين كه مرادفش در فارسى. فانه و پانه هم آمده قطعه چوبى است
بشكل منشور كه هيزمشكنان و نجّاران براى شكافتن چوب بكار برند و باصطلاح معمول
اسفنه و (كوه- گ+ و) گويند. شمس فخرى گويد.
سر او را نهند نجاران
در ميانهاى چوب چون فانه
اصل كلمه سفين و اسفين هم ظاهرا فارسى است و از لغات دخيله عربى
محسوب مىشود «السفين حديدة او خشبة تستعمل لفلق الحطب و غيره و الكلمة من الدخيل:
المنجد» كلمه (سفين) هم از مصطلحات فن ميكانيك در كتب جديد عربى متداول است.
نام کتاب : معيار العقول نویسنده : ابن سينا جلد : 1 صفحه : 38