نام کتاب : برهان شفا نویسنده : ابن سينا جلد : 1 صفحه : 141
(173) اين مطلب را از جهت ديگر تعبير كرده و مىگوئيم: آنچه اين
خلو و دوام زمانى در آن لحاظ شده، غير از چيزى است كه در آنجا اين دو امر در آن
لحاظ شده است. در آنجا آنچه لحاظ مىشد بين دو حدّ مطلوب بطور مطلق لحاظ مىشد و
آن دو حد عبارت بود از:
ذات شىء سفيد و ذات رنگ مفرّق چشم، پس محمول نسبت به ذات موضوع لحاظ
مىشد. و در اينجا آن امر در شرطى كه دارد و آن عبارت است از اينكه، تا زمانى كه
ذات موضوع به صفتى، مثلا سفيدى، متصف است- لحاظ شده است. و در آنجا اين شرط نبود،
بلكه بطور مطلق لحاظ مىشد، زيرا [صفت]، دائما براى ذات موضوع عارض نمىشود، بلكه
در زمان اتصاف موضوع به آن عارض مىشد. زيرا چنين نيست كه هرآنچه به سفيدى موصوف است
تا زمانى كه ذات آن موجود است داراى رنگ مفرّق چشم است، بلكه تا زمانى كه به سفيد
متصّف است اين صفت را دارد. لذا، «داشتن رنگ مفرقى چشم» در هر زمانى بر ذات موصوف
به سفيدى حمل نمىشود، بلكه در وقت معيّنى حمل مىشود، و اينجا هم همينطور است،
منتها در اينجا اينكه فردى از موضوع زمانى از محمول خالى باشد، منع شده است، چه
ما موضوع را به اين شرط لحاظ كردهايم كه ضرورت بر آن صادق باشد، و در آنجا
همچنين بود. و اين مقدمه، حتى با حذف جهت ضرورت، منتها با نيت كردن ضرورت در آن،
در برهان استعمال مىشود. و فقط زمانى در حقيقت مطلقه است كه جهت ضرورت نه تنها
حذف شود و نيت هم نشود، بلكه فقط وجود مورد نظر باشد.
(174) فقد انحلت هذه الشبهة العويصة.
(174) پس اين شبههى مشكل به اين صورت حل شد.
173
الفصل الثانى فى المحمولات الذاتية التى تشترط فى البرهان (175) و
إذا كانت المقدمات البرهانية يجب أن تكون ذاتية المحمولات للموضوعات، الذاتية التى
تشترط فى البرهان غير غريبتها، فإن الغريبة لا تكون عللا. و لو كانت المحمولات
البرهانية يجوز أن تكون غريبة، لم تكن مبادئ البرهان عللا، فلا تكون
نام کتاب : برهان شفا نویسنده : ابن سينا جلد : 1 صفحه : 141