نام کتاب : شرح رسالة الطير نویسنده : ناشناخته جلد : 1 صفحه : 97
فيض مىپذيرد و مادام كه در بدن بود به جز تدبير خويش نتواند كرد و
اگر نيز كسى بيدارتر باشد و خواهد كه او را از اين علايق نجات باشد نتواند بود
الّا به قوّت معلوم و آن، آن وقت بود كه قوّت غاذيه عاجز گردد بعد از عجز قوّت
مولده و ناميه و يا برخى ديگر از اسباب اجل ظاهر شود.
«بيان احوال نفوس در سعادت و شقاوت»
و بدانك احوال نفوس ناطقه منقسم شود در قوّت عالمه و قوّت عامله و
جماعتى باشند از مردم كه قوّت عالمه او تصور معقولات راست كند و نيز قوّت عامله او
مستولى بوده باشد بر قواى بدنى و اين مرتبه انبيا و اولياء باشد و غير ايشان چون
صدّيقان و حكماى متديّن، و باشد كه نفس او تصور معقولات نكرده باشد از قصور استعداد
يا غير آن و قوّت عامله او هم معطّل بوده باشد ازو و نه فعل و استيلا حاصل آمده
باشد و نه نيز انفعال و به مرتبه صبيان و ابلهان و مجانين بود.
و نفس باشد كه عالمه او تصور معقولات نكرده باشد امّا قوّت عامله او
ملكه فاضله و خلق جميل او را حاصل كرده باشد و اين مرتبه صلحا الناس باشد كه ايشان
را پارسا خوانند.
و نفس بود كه قوّت عالمه او تصور معقولات نكرده باشد، بل تصور صورنا
راست كرده باشد و او را هيأت جهل مركّب حاصل باشد و اعتقاد فاسد دارد و اخلاق نيكو
ندارد و لكن اين حال ضالّان و هالكان بود بعد از وفات معاقب باشند و اگر با عقيدت
بد اخلاق بد دارد حال تير از آن باشد و اگر كسى بود مشتاق به تحصيل كمال و اخلاق
خوب دارد و لكن تقصير كند و باز آن آمرزو و نياز مفارقت كند، حال او بد بود و به
نوعى از عذاب معذّب بود بعد از مفارقت و اگر با اين شوق اخلاق بد دارد بتر و اگر بعضى
نام کتاب : شرح رسالة الطير نویسنده : ناشناخته جلد : 1 صفحه : 97