خيانت كرده بودند و چون از پايان كار خود در زنهار نبودند آهنگ هلاك
او كردند، و شيخ را هم چنان كه بود به اصفهان بردند و به تدبير كار خويش پرداخت و
ناتوانيش آن چنان بود كه نمىتوانست برخيزد، و همچنان خود را درمان مىكرد تا
توانست راه برود و در مجلس علاء الدوله حاضر شد اما با اين همه خوددارى نمىكرد و
در كار مجامعت زيادهروى كرد و شفاى كامل نمىيافت و گاه گاه بيمارى بر مىگشت و
بهتر مىشد.
سپس علاء الدوله آهنگ همدان كرد و شيخ با او رفت و بيمارى در راه
برگشت تا اينكه به همدان رسيد و دانست كه نيروى وى از ميان رفته و نمىتواند
بيمارى را چاره كند، در درمان كردن خود كوتاه آمد و مىگفت مدبّرى كه در بدن من
تدبير مىكرد از تدبير فرو ماند، و ديگر درمان سودمند نيست و چند روز بدين حال
ماند، و سپس نزد خداى خويشتن رفت. و عمر وى پنجاه و سه سال بود، و مرگ وى در 428
ق. بود، و ولادتش در 375 ق».
گذرى بر كتاب نجاة
شيخ الرئيس در مقدّمه نجاة، درخواست گروهى از دوستان را علت نگارش
كتاب مىداند. وى در همان جا طرح كلّى كتاب را در هفت بخش ترسيم مىكند: منطق،
طبيعيات، هندسه، حساب، هيئة (به جز بحثهاى متعلّق