نام کتاب : تجريد شرح نمط هفتم از كتاب الاشارات و التنبيهات نویسنده : بهشتى، احمد جلد : 1 صفحه : 53
و لو عقلت بآلتها لكان لا يعرض للآلة كلال- البتّة- إلّا و يعرض
للقوّة العاقلة كلال؛ كما يعرض- لا محالة- لقوى الحسّ و الحركة.
درست است كه تالى جمله شرطيّه فوق، به ظاهر سالبه است، ولى حرف
استثنا، آن را به موجبه تبديل كرده است. اگر بخواهيم جمله را سادهتر و كوتاهتر
كنيم، مىگوييم:
لو عقلت بآلتها لعرض لها كلال بكلال الآلة؛
اگر نفس به آلت بدنى تعقّل مىكرد، با كلال و ملال آلت، دستخوش كلال
و ملال مىشد.
سپس وى در مقام رفع تالى مىگويد:
و لكن ليس يعرض هذا الكلال؛
ولى چنين كلالى عارض نفس نمىشود.
روشن است كه با رفع تالى، مقدّم هم رفع مىشود؛ يعنى نتيجه قياس بالا
اين مىشود كه نفس با آلات بدنى تعقّل نمىكند.
پس از آنكه قياس مزبور به نتيجه مىرسد، او مطلب را از ديد برترى
نگريسته، مىگويد:
بل كثيرا ما تكون القوى الحسّيّة و الحركيّة فى طريق الانحلال و
القوّة العقليّة إمّا ثابتة و إمّا فى طريق النّموّ و الازدياد.
كمتر اتّفاق مىافتد كه قوّه عاقله همآهنگ با قواى حسى و حركتى، سير
نزولى داشته باشد؛ بلكه غالبا ناهمآهنگاند. آنها سير نزولى دارند و اين، يا
متوقّف است يا سير صعودى دارد.
آرى، خاصيّت قواى جسمانى اين است كه در دوره كودكى و جوانى سير صعودى
مىكنند و در دوره كهولت، متوقّف مىمانند و در دوره پيرى سير نزولى مىكنند؛ ولى
قواى غيرجسمانى- به ويژه قوّه عاقله- همواره يا غالب اوقات، در حال سير صعودى است.
نام کتاب : تجريد شرح نمط هفتم از كتاب الاشارات و التنبيهات نویسنده : بهشتى، احمد جلد : 1 صفحه : 53