responsiveMenu
فرمت PDF شناسنامه فهرست
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
نام کتاب : تجريد شرح نمط هفتم از كتاب الاشارات و التنبيهات نویسنده : بهشتى، احمد    جلد : 1  صفحه : 305

ترجمه‌

تذنيب‌

[1] پس لازم است كه علم واجب الوجود به جزئيّات، علم زمانى نباشد، تا حال، گذشته و آينده، در آن داخل شود و تغيّر، عارض صفت ذاتش شود؛ بلكه واجب است كه علمش به جزئيّات به گونه‌اى باشد كه از زمان و دهر، قداست و برترى دارد. [2]

و واجب است كه او به هر چيزى عالم باشد؛ زيرا قدر او كه تفصيل قضاى نخستين اوست، به نحو وجوب، به هر چيزى كه با واسطه يا بى‌واسطه، لازمه ذات اوست، منتهى مى‌شود؛ [3] چراكه- همان‌طورى‌كه دانسته‌اى- هرچه واجب نيست، موجود نيست. [4]

شرح و توضيح‌

جزئيّات زمانى، همواره در معرض تغيّر و تبدّل مى‌باشند. اصولا جهان مادّى، به اعراض بلكه (بنابر حكمت صدرايى) به جوهر خود، يك‌پارچه متغيّر است. خواجه حافظ مى‌گويد:

بر لب جوى نشين و گذر عمر ببين‌

كاين اشارت ز جهان گذران ما را بس‌

پيشينيان گفته‌اند: «الشى‌ء الواحد لا يمكنك أن تراه مرّتين؛ [5] شى‌ء واحد را نمى‌توانى دو بار ببينى» و به دنبال آن، گفته‌اند: «بل و لا مرّة واحدة؛ بلكه يك‌بار هم نمى‌توانى‌


[1] . اين كلمه در اصل به اين معناست كه حيوان، دم خود را از سوراخ بيرون آورد و بر در آن قرار دهد (العين، ج 1، ص 629)؛ ولى در اين‌جا به معناى نتيجه‌گيرى است؛ زيرا اين فصل، بيان‌گر نتيجه فصول گذشته است.

[2] . از يك سو واجب الوجود بايد عالم به جزئيّات باشد و از سوى ديگر، علم او بايد برخلاف جزئيّات متغيّر، نامتغيّر باشد.

[3] . بحث قضا و قدر از بحث‌هاى عميق فلسفى است و شيخ الرئيس قدر الهى را تفصيل قضاى او دانسته است.

[4] . اشاره است به قاعده «الشى‌ء ما لم يجب لم يؤجد».

[5] . الشفاء، «الالهيّات»، مقاله 1، فصل 8.

نام کتاب : تجريد شرح نمط هفتم از كتاب الاشارات و التنبيهات نویسنده : بهشتى، احمد    جلد : 1  صفحه : 305
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
فرمت PDF شناسنامه فهرست