قسم دوم را شيخ الرئيس در فصل آينده مطرح مىكند. اينگونه صفتها در
ذات موصوف استقرار ندارند و بر خداوند نيستند. علت عدم امتناع، اين است كه در اين
گونه صفتها، تنها با تغيير يك طرف اضافه- يعنى مضافاليه- صفت اضافه تغيير مىكند
و لزومى ندارد كه طرف ديگر هم تغيير كند. به همين جهت است كه در مورد مقوله اضافه
مىگويند: «و يعرض الجميع حتّى الأوّلا» [2] يعنى مقوله اضافه بر تمام موجودها- حتّى واجب الوجود- عارض مىشود.
حاجى سبزوارى در شرح مصرع بالا مىگويد: هيچچيزى نيست كه خالى از
اضافه، بلكه اضافهها باشد. دستكم، اين است كه اضافه علّيّت يا معلولّيت يا
مخالفت يا مماثلت يا مقابلت داشته باشند. خداوند متعال داراى صفتهاى اضافىاى
مانند خالقيّت، مبدئيّت، رازقيّت و مانند اين عنوانهاست. البته او غير از اضافه
مقولى، اضافه اشراقى [3]
هم دارد. [4]
وى در حاشيه خود، براى عروض اضافه بر همه موجودها و بر همه مقولهها،
نمونههايى آورده است. براى واجب الوجود به «أوّل» و براى جوهر به «أب» و براى
[1] . اشاعره بهطور كل صفتهاى معقول را زايد بر ذات واجب و
مشّاييان تنها علم به غير را زايد مىشمارند.
[3] . فرق اضافه مقولى و اضافه اشراقى اين است كه در اضافه مقولى
تكرّر نسبت، ملاحظه مىشود؛ ولى در اضافه اشراقى، يكطرف اضافه، منشأ تحقّق طرف
ديگر است؛ چراكه وجود طرف ديگر اضافه، به افاضه و اشراق اوست.