responsiveMenu
فرمت PDF شناسنامه فهرست
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
نام کتاب : تجريد شرح نمط هفتم از كتاب الاشارات و التنبيهات نویسنده : بهشتى، احمد    جلد : 1  صفحه : 221

است و البته اين دو اشكال، زمينه و مقدّمه‌اى است براى اشكال‌هايى كه بعدها مطرح مى‌كند. [1]

اشكال اوّل:

او مى‌گويد:

و اعلم أنّ في وجود الصّورة المعقولة في ذات العاقل من ذاته نظرا؛ لأنّ الفاعل لا يكونه قابلا؛ [2]

بدان كه در وجود صورت معقول، در ذات عاقل از ناحيه ذاتش اشكالى است؛ چرا كه فاعل، قابل نيست.

يعنى اين‌كه شى‌ء واحد، هم فاعل صورت‌هاى معقول خويش و هم قابل آنها باشد، مورد اشكال است؛ چرا كه مستلزم اتحاد فاعل و قابل، از جهت واحد است.

اگر شى‌ء واحد، از جهتى فاعل و از جهتى ديگر، قابل باشد، محال نيست. مانند طبيب كه از جهت ملكه نفسانى طبابت، فاعل علاج يا معالج و از جهت فلان بيمارى جسمانى، قابل علاج يا متعالج است. اين فرض، محال نيست. اما اگر از همان جهتى كه معالج است، متعالج و از همان جهتى كه متعالج است، معالج باشد، ممتنع است.

عقول مجرّد، بلكه واجب الوجود، هم فاعل صورت‌هاى عقلانى مى‌باشند و هم قابل آنها. بنابراين، اتحاد فاعل و قابل لازم مى‌آيد؛ ولى ما با اشكال خواجه موافق نيستيم؛ زيرا معلوم نيست كه اتحاد فاعل و قابل- مطلقا- محال باشد؛ بلكه اگر اتحاد فاعل و قابل مانند نمونه بالا (اتحاد معالج و متعالج) باشد، محال است؛ ولى اگر از اين دست نباشد، نه تنها محال نيست، بلكه افزون بر امكان ذاتى، امكان وقوعى نيز دارد و


[1] . ر. ك: همين نمط، فصل هفدهم.

[2] . شرح الاشارات، ج 2، ص 69.

نام کتاب : تجريد شرح نمط هفتم از كتاب الاشارات و التنبيهات نویسنده : بهشتى، احمد    جلد : 1  صفحه : 221
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
فرمت PDF شناسنامه فهرست