اما در تركيب حقيقى، قبول اينكه اتّحاد اجزا، اتّحاد مجازى است،
بسيار دشوار است؛ بلكه پذيرش اتّحاد مجازى در مورد تركيب اتّحادى، مانند پذيرش
محالات و ممتنعات است.
تنها چيزى كه ممكن است با قدرى مماشات و مسامحه، گفته شود، اين است
كه در تركيب انضمامى عناصر بسيط با يكديگر، به لحاظ حضور اجزا در مركّب- هر چند
به نحو كمون و استتار- اتّحاد آنها با يكديگر، مجازى است؛ ولى اين هم از باب
مسامحه و مماشات است؛ چرا كه همانجا هم صورت شىء مركّب، با هيولاى آن، به تركيب
اتّحادى مركّب شدهاند و چارهاى نيست جز اينكه گفته شود: حقيقت اتّحاد در ميان
اجزا، تحقّق يافته است.
ب) صورتهاى غيرمعقول
شيخ الرئيس در اينباره فرمود:
اعلم، أنّ قول القائل: إنّ شيئا يصير شيئا آخر- لا على سبيل
الاستحالة من حال إلى حال، و لا على سبيل التّركيب مع شيء آخر ليحدث منهما ثالث،
بل على أنّه كان شيئا واحدا، فصار واحدا آخر- قول شعريّ غيرمعقول؛
[1] . مثنوى معنوى، تصحيح قوام الدين خرمشاهى، دفتر چهارم، بيت
414- 418.
نام کتاب : تجريد شرح نمط هفتم از كتاب الاشارات و التنبيهات نویسنده : بهشتى، احمد جلد : 1 صفحه : 184