نام کتاب : شرح الإشارات و التنبيهات نویسنده : الرازي، فخر الدين جلد : 0 صفحه : 77
فعلى است از ميان سائر افعالى كه انتخاب آنها ممكن است. و براى هر يك
از آنها غايتى مخصوص است. بنابر اين فكر و شعور براى تخصيص و تعيين فعل است و نه
براى غايتدار كردن آن» [1].
و عجيب آن كه خود فخر رازى در كتاب «المباحث المشرقيّة» همين اشكال
را طرح و با كلامى قريب به سخن شيخ در «شفاء» از آن پاسخ گفته است، امّا در اينجا
به آن جواب اشارهاى نكرده است [2].
بعلاوه ابن سينا در آخرين فصل از نمط هشتم براى همه اجسام- علاوه بر
جواهر عقلانى و نفسانى- شعورى بسيط و عشق و شوقى كه محرّك آنها براى تشبّه به ما
فوق است قائل مىشود [3].
او همچنين رساله مستقلّى درباره عشق و سريان آن در جميع كائنات تأليف كرده است [4].
4- تشكيك در وجود «زمان»
يكى از مباحث مهمّ فلسفى مبحث زمان است. در موضوع زمان مسائل زيادى
هست كه دو مسأله در درجه اوّل از اهميّت قرار دارد: اوّلى در «هليّت» بسيطه زمان،
يعنى اين كه آيا اصلا چيزى به نام زمان در خارج وجود دارد، يا وجود آن ذهنى و وهمى
است؟ و دوّمى در «ماى» حقيقيّه زمان، يعنى اين كه ماهيّت آن چيست؟ شيخ الرّئيس در
فصل چهارم از نمط پنجم «اشارات» به اثبات وجود زمان و در فصل پنجم به بررسى ماهيّت
آن پرداخته است.
درباره حقيقت زمان اقوال زيادى وجود دارد: برخى اساسا وجود زمان را
انكار كردهاند، و بعضى آن را موجود دانسته ولى در خارج به هيچ وجه اعيانى براى آن
قائل نشدهاند بلكه آن را امرى موهوم پنداشتهاند، و ديگران آن را نسبت حوادث به
يكديگر پنداشتهاند. در مقابل كسانى كه براى زمان وجود خارجى قائل شدهاند بعضى آن
را جوهرى ازلى و مفارق از جسمانيّات دانستهاند، و بعضى خود حركت يا
[1] - عبارات او چنين است: «... و ليس إذا عدمت الطّبيعة الرّويّة
وجب من ذلك أن يحكم بأنّ الفعل الصّادر عنه غير متوجّه إلى غاية. فإنّ الرّويّة
ليست لتجعل الفعل ذا غاية، بل لتعيّن الفعل الّذى يختاره من بين سائر الأفعال جايز
اختيارها لكلّ واحد منها غاية تخصّه، فالرّويّة لأجل تخصيص الفعل لا لجعله ذا
غاية». (شفاء، طبيعيّات، سماع طبيعى، قاهره 1952 م.؛ ص 72).