نام کتاب : توضيح المسائل (فارسي) نویسنده : خوئی، سيد ابوالقاسم جلد : 1 صفحه : 292
احكام رهن (مسألة 2309 ) - رهن آن است كه بدهكار مقدارى از مال خود را نزد طلبكار بگذارد كه اگر طلب او را ندهد طلبش را از آن مال بهدست آورد. (مسألة 2310 ) - در رهن لازم نيست صيغه بخوانند و
همين قدر كه بدهكار مال خود را به قصد گرو به طلبكار بدهد و طلبكار هم به
همين قصد بگيرد رهن صحيح است. (مسألة 2311 ) - گرودهنده و كسى كه مال را به گرو
مىگيرد بايد مكلف و عاقل باشند و كسى آنها را مجبور نكرده باشد و نيز
بايد گرودهنده مفلس و سفيه نباشد معناى مفلس و سفيه در مسألة « 2262 » گذشت. (مسألة 2312 ) - انسان مالى را مىتواند گرو بگذارد كه شرعاً بتواند در آن تصرف كند و اگر مال كس ديگر را با اجازه او گرو بگذارد صحيح است. (مسألة 2313 ) - چيزى را كه گرو مىگذارند بايد خريد و فروش آن صحيح باشد، پس اگر شراب و مانند آن را گرو بگذارند درست نيست. (مسألة 2314 ) - استفاد چيزى را كه گرو مىگذارند، مال كسى است كه آن را گرو گذاشته است. (مسألة 2315 ) - طلبكار نمىتواند مالى را كه گرو
گرفته، بدون اجاز بدهكار ملك كسى كند، مثلاً ببخشد يا بفروشد ولى اگر آن
را ببخشد يا بفروشد بعد بدهكار اجازه نمايد اشكال ندارد. (مسألة 2316 ) - اگر طلبكار چيزى را كه گرو
برداشته با اجاز بدهكار بفروشد پول آن هم مثل خود مال گرو مىباشد. و
همچنين است درصورتى كه بىاجازة او بفروشد و بعد بدهكار امضاء كند يا آنكه
خود بدهكار آن چيز را با اجازة طلبكار بفروشد كه عوض آن گرو باشد و درصورتى
كه بى اجازة او باشد آن چيز به گرو بودن خود باقى مىماند. (مسألة 2317 ) - اگر موقعى كه بايد بدهى خود را
بدهد، طلبكار مطالبه كند و او ندهد، طلبكار در صورتى كه وكالت در فروش
داشته باشد مىتواند مالى را كه گرو برداشته بفروشد و طلب خود را بردارد. و
درصورتى كه وكالت نداشته باشد لازم است از بدهكار اجازه بگيرد. و اگر
دسترسى به او ندارد بايد براى فروش آن از حاكم شرع اجازه بگيرد. و در هر دو
صورت اگر زيادى داشته باشد بايد زيادى را به بدهكار بدهد. (مسألة 2318 ) - اگر بدهكار غير از خانهاى كه در
آن نشسته و چيزهايى كه مانند اثاثيه محل احتياج او است، چيز ديگرى نداشته
باشد، طلبكار نمىتواند طلب خود را از او مطالبه كند ولى اگر مالى را كه
گرو گذاشته اگرچه خانه و اثاثيه باشد، طلبكار مىتواند بفروشد و طلب خود را
بردارد.
احكام ضامن شدن (مسألة 2319 ) - اگر انسان بخواهد ضامن شود كه
بدهى كسى را بدهد، ضامن شدن او در صورتى صحيح است كه به هر لفظى اگرچه عربى
نباشد يا به عملى به طلبكار بفهماند كه من ضامن شدهام طلب تو را بدهم، و
طلبكار هم رضايت خود را بفهماند وراضى بودن بدهكار شرط نيست. (مسألة 2320 ) - ضامن و طلبكار بايد مكلف و عاقل
باشند و كسى هم آنها را مجبور نكرده باشد و نيز بايد سفيه و مفلس نباشند،
ولى اين شرطها در بدهكار نيست مثلاً اگر كسى ضامن شود كه بدهى بچه يا
ديوانه يا سفيه را بدهد صحيح است. (مسألة 2321 ) - هرگاه كسى كه ضمانت مىنمايد
چنين بگويد اگر بدهكار قرض تو را نداد من مىدهم، به اين معنى كه بالفعل
عهدهدار قرض شود كه در صورت ندادن بدهكار از عهده برآيد بعيد نيست ضمان
صحيح باشد و طلبكار در صورت ندادن بدهكار، بتواند از ضامن مطالبه نمايد.
نام کتاب : توضيح المسائل (فارسي) نویسنده : خوئی، سيد ابوالقاسم جلد : 1 صفحه : 292