«.. پس صبورتر از تو بر من، مولايى كريم بر بندهاى پست نديدم، تو
مرا مىخوانى پس از تو روى مىگردانم، مرا دوست مىدارى و دشمنى مىورزم، مهر
مىورزى از تو نمىپذيرم، گويى برتو قدرتى دارم و اين تو را از رحمت و احسان و
تفضّل جود و كرمت بر من بازنداشته است، پس بنده نادانت را ببخشاى و بر او احسان كن
كه تو جواد و كريمى. ستايش خداى را مالك ملك است و روان كننده كشتيها، تسخير كننده
بادهاست و شكافنده صبح، حكم فرماى روز جزاست و خداوند جهان و جهانيان، ستايش خداى
را بر حلمش بعد از علمش و ستايش خداى را بر عفوش بعد از قدرتش و ستايش خداى را بر
بردبارى فراوانش هنگام غضب، حال آنكه بر هر آنچه خواهد تواناست...»
پس صبورتر از تو بر من مولايى كريم،
بر بندهاى پست نديدم،
تو مرا مىخوانى پس از تو روى مىگردانم،
مرا دوست مىدارى و دشمنى مىورزم،
مهر مىورزى از تو نمىپذيرم.
رابطهاى كه ميان انسان و خدا وجود دارد، رابطهاى شگفتانگيز است.
وقتى انسان محتاج و فقير است و حتماً بايد در جهت خدا تلاش كند و به
سوى خدا برود و در جستجوى وسايلى باشد كه او را به خدا نزديك گرداند، در اكثر
اوقات ديده مىشود كه عكس آن رخ مىدهد يعنى خدا انسان را مىخواند و به او دوستى
مىورزد، در حاليكه انسان استجابت را رها مىكند و به سبب فشار هوسها و شهوات و
لذّتهاى زندگى از خدا دور مىشود؛ اين بخش از دعاى افتتاح؛ بر اين
نام کتاب : دعا معراج مومنين و راه زندگى نویسنده : مدرسى، سيد محمد تقى جلد : 1 صفحه : 124