بايد خود را به كتاب الهى عرضه كنيم كه جدا كننده حقّ و باطل مىباشد
و خود را با آن بسنجيم. قرآن كتابى است كه هيچ باطلى در آن راه ندارد و تماماً نور
و معرفت است. پس بايد به قرآن كه تنها درمان دردهاست باز گرديم. دردهاى ما با
استفاده از مقياسهاى غير قرآنى واستناد به افكار و هواهاى نفسانى انسان قابل درمان
نيستند. اگر ما دين را مكتبى روشمند براى معرفت و زندگى مىدانستيم و آن را از
قرآن واحاديث پيامبر اكرم و اهل بيت مكرّمش عليهم السلام و سخنان فقهايمان اخذ
مىكرديم اوضاع امروز ما اينگونه نبود، و به تبع آن حجّمان نيز متفاوت بود، وقتى
حجّ را با چشم مادّى گراى امروزى بنگريم از آن به جز سفرىتفريحى وخريدن كالاهاى
گوناگون وگردآورى هداياى مختلف چيز ديگرى نخواهيم ديد و حرمت اين شعار الهى بزرگ
را رعايت نخواهيمكرد وبهتزكيه نفس نخواهيم پرداخت، حجّرا بهعنوان فرصتى براى
تهذيب نفس نمىبينيم، به امور مسلمانان اهمّيّت نخواهيم داد، از احوال آنها جويا
نخواهيم شد، هيچكس از ديگرى در مورد حوادث و وقايع جارى در كشورهاى مسلمان و
راههاى درمان آن نخواهد پرسيد و هيچكس روشهاى بيدارى مسلمانان را پيدا نخواهد
كرد.
متأسّفانه تصوير ما از اسلام فقط به احكام و نمادهايى محدود كه بايد
آنها را اجرا كنيم بدون اينكه در ما تأثيرى بگذارند و روشهاى ما را تغيير دهند
محدود مىشود. در حاليكه دين در واقع رنگ الهى زدن به تمام زندگى مىباشد؛ به بيان
ديگر بايد به تمام ابعاد زندگى خود رنگى الهى و ايمانى ببخشيم، اين همان دين حقيقى
است، دينى كه به آن