نام کتاب : زندگاني جواد الائمه حضرت محمد بن على(ع) نویسنده : مدرسى، سيد محمد تقى جلد : 1 صفحه : 63
رفعت و بلندى دهد پس انفاق كن و از خداى عرش بيم مدار كه فقيرت كند.
روايت شده كه بار جنس بزازى آنحضرت را كه قيمتى هم بود مىآورند.
امّا در بين راه آن را دزديدند. كسى كه اين بار را مىآورد اين ماجرا را بانامه به
اطلاع امام رساند. آنحضرت در پاسخ نامه او به خطّ خويش نوشت: جانها و اموال ما از
مواهب گواراى خداست و عاريههايى است كه به دست ما به امانت سپرده است. پس تا وقتى
كه از آنها استفاده شود، موجب سُرور و شادكامى است و آنچه كه از آنها گرفته شود
اجر و پاداش در پى دارد. پس هر كس كه بى تابىاش بر صبرش چيره شود، اجرش تباه
مىگردد و ما از اين امر به خدا پناه ميبريم. [1]
يكى از ياران امام عليه السلام كه به آنحضرت بدهكار بود نزد وى آمد
و عرض كرد: فدايت شوم! مرا در مورد آن ده هزار درهم حلال كن كه انفاقش كردم. امام
به او فرمود: تو را حلال كردم... [2]
ب- پارسا و پرهيزكار
يكى از راويان نقل مىكند كه در روزگار زندگى امام جواد حج گزاردم و
به سوى او در مدينه رفتم و داخل خانه شدم، ناگهان امام عليه السلام را ديدم كه بر
سكّويى ايستاده و جايى را كه بر آن مىنشيند فرش نكردهاند. غلامى