نام کتاب : زندگانى امير مؤمنان امام على بن أبي طالب(ع) نویسنده : مدرسى، سيد محمد تقى جلد : 1 صفحه : 64
تلقى مىشود، در اينجا به ذكر اين حديث مىپردازيم:
(چون شمارى از ياران رسول خدا مانند سلمان فارسى و ابوذر و مقداد و
بريره اسلمى و عمّار بن ياسر و عدّهاى ديگر به خدمت امام على عليه السلام رسيدند،
گفتند: اى امير مؤمنان! حقى را وانهادى كه تو خود بدان شايستهتر وسزاوارتر بودى.
زيرا ما از رسولخدا صلى الله عليه و آله شنيديم كه مىفرمود:
«على با حق و حق با على است و او با حق مىگردد هرجا كه حق متمايل
شود». ما قصد داريم به سوى او (خليفه) رويم و وى را از منبر رسول خدا پايين كشيم.
امّا خواستيم با تو مشورت كرده و نظرت را در اين باره دانسته باشيم كه چه فرمانى
مىدهى.
امير مؤمنان پاسخ داد: «به خدا سوگند اگر چنين كنيد جز دشمن آنان
نخواهيد بود. امّا شما چونان نمك در توشه و سرمه در چشميد. و خدا را سوگند اگر شما
چنين مىكرديد و با شمشيرهاى آخته و آماده براى جنگ و خونريزى به سوى من مىآمديد،
آنان هم به نزد من مىآمدند و به من مىگفتند: بيعت كن وگرنه ما تو را مىكشيم. پس
من ناچار بودم آنان را از خود باز دارم زيرا رسول خدا صلى الله عليه و آله پيش از
آنكه از دنيا رود به من اشاره كرد و فرمود: اى ابوالحسن! مردم پس از من برتو جفا
خواهند كرد و عهد مرا درباره تو زير پا مىنهند. حال آنكه منزلت تو نسبت به من
همچون مقام هارون است نسبت به موسى و امّت پس از من به منزله هارون و پيروان او و
سامرى و هواخواهان اويند».
عرض كردم: اى رسول خدا! چه توصيهاى به من مىكنيد اگر چنين
نام کتاب : زندگانى امير مؤمنان امام على بن أبي طالب(ع) نویسنده : مدرسى، سيد محمد تقى جلد : 1 صفحه : 64