نام کتاب : زندگانى امير مؤمنان امام على بن أبي طالب(ع) نویسنده : مدرسى، سيد محمد تقى جلد : 1 صفحه : 56
«شما خود نيك مىدانيد كه من به خلافت سزاوارتر از ديگرىام. و به
خداى سوگند خلافت را به ديگرى واگذارم تا زمانى كه امور مسلمانان سروسامان يابد و
در آن جز بر من، بر كسى ديگرى ستم نرود وبا اين كار خواستار پاداش و ثواب آنم و از
آنچه كه شما براى رسيدن به زرق و برق آن با يكديگر به رقابت برخاستهايد،
گريزانم». [1]
البته امام درصدد مطالبه حقّ خويش برآمد. آنحضرت نزد مهاجران و
انصار رفت و آنان را به دفاع از خود تشويق كرد. همچنين پيروان بزرگ و خاندان
آنحضرت نيز براى اعلان حقّ وى اقداماتى كردند و خطاى مردم در مبادرت به بيعت با
كسى جز على عليه السلام را آشكار نمودند. به گونهاى كه خليفه دوّم اعتراف كرد كه:
بيعت مردم با ابو بكر كارى بود كه از روى شتابزدگى و بىتدبيرى انجام شد كه خداوند
مسلمانان را از شرّ آن در امان دارد.
برخى مىكوشند به ما چنين وانمود كنند كه انتقال قدرت به خليفه اوّل
در كمال آسودگى و آرامش انجام پذيرفت. چراكه اينان مىخواهند بيعت ابو بكر را با
رنگى از قداست و دورى از اشتباه، بياميزند. چه بسا منشأ اين نظريه حمايت از اسلام
باشدامّااين تفسيرها وتوجيهات به هيچ وجه با واقعيّتهاى تاريخى سازگارى ندارند.
واقعيّت آن است كه آميختن دين با ميراثها و تلاشى براى مقدّس جلوه
دادن گذشته، با تمام نقاط منفى و مثبتش، در برابر چنين نظريه