نام کتاب : زندگانى امير مؤمنان امام على بن أبي طالب(ع) نویسنده : مدرسى، سيد محمد تقى جلد : 1 صفحه : 168
راوى مىگويد: اميرمؤمنان هنگام طلوع فجر بر آنان وارد شد و بانگ
برداشت: نماز، نماز. پس از آن درخشش شمشيرى ديدم و شنيدم كسى مىگفت: حكم از آنِ
خداست نه از آنِ تو اى على! سپس برق شمشير ديگرى را ديدم و شنيدم امام عليه السلام
مىفرمود: اين مرد از دست شما نگريزد.
اشعث به ابن ملجم گفته بود: پيش از آنكه سپيده بدمد و شناخته شوى
بايد حتماً خود را نجات دهى. [1]
چه كسانى در توطئه كشتن رهبر مسلمانان شركت داشتند؟
سه نفر در موسم حج گرد هم آمدند و قرار گذاشتند هر يك از آنان يكى از
اين سه تن را، معاويه وعمرو بن عاص و على را، از پاى در آورند.
آن كس كه قرار بود عمرو را بكشد موفق نشد زيرا در همان روز عمرو كس
ديگرى را به جاى خود براى نماز فرستاده بود و آن مرد به جاى عمرو كشته شد. معاويه
نيز از مرگ جان سالم به در برد زيرا شمشير بر رانش فرود آمد و زخمى نه چندان عميق
بر جاى نهاد.
امّا ابن ملجم كه شمشيرش را به هزار درهم خريده و آن را با هزار درهم
آغشته به زهر ساخته بود در تحقيق هدف خود به موفقيّت دست يافت. چنان كه به نظر
مىرسد وى با جناح مخالف امام در كوفه، كه رهبرى آن را اشعث بر عهده داشت، برخورد
مىكند. ابن اشعث كسى بود كه بر كشتگان خوارج اشك مىريخت، وى چندى قبل بر
اميرمؤمنان