نام کتاب : زندگانى امير مؤمنان امام على بن أبي طالب(ع) نویسنده : مدرسى، سيد محمد تقى جلد : 1 صفحه : 106
سر لوحه كار خود قرار داده بودند به طورى كه توانستند آنان را كاملًا
از صحنه جامعه بيرون برانند و بنى اميّه هم بدون آنكه بتوانند به هدف اصلى واساسى
خود كه همان باز گرداندن مردم به جاهليّت بود، دست يابند از عرصه جامعه حذف شدند.
روايت زير مىتواند نشانگر گوشهاى از اهداف پليد معاويه باشد.
پس از آنكه معاويه به خلافت رسيد، روزى به بانگ اذان گوش سپرده بود.
عدّهاى از خواص وى نيز در مجلس او حاضر بودند. چون مؤذن به عبارت «اشهد أنَّ
محمّداً رسول اللَّه» رسيد، معاويه در خشم شد. يكى از كسانى كه در مجلس حضور داشت،
از علّت خشم معاويه پرسيد.
معاويه پاسخ داد: ابو بكر حكومت كرد و رفت و مردم در باره او
مىگويند خدا ابو بكر را رحمت كند. همچنين ابو عدى حكومت كرد و رفت ومردم پس از
حكومتش گفتند: خدا عمر را بيامرزد. امّا اين ابن ابى كبشه (پيامبر صلى الله عليه و
آله) راضى نشد مگر آنكه نام خود را قرين نام خدا كرد.
نه، به خدا قسم كه او بايد نيست و نابود شود.
همچنين يزيد، فرزند فاسد معاويه اين شعر را مىسرود: بنى هاشم با
حكومت بازى كرد ودر واقع نه خبرى آسمانى آمد ونه وحى نازل شد.
بدين علّت امير مؤمنان عليه السلام استراتژى خود را تا آنجا كه در
توان داشت، بر اساس حذف حزب اموى از صحنه جامعه قرار داد.
ستيز با دشمنان دين
انقلاب ياوران حق، همچون هر انقلاب اصيل ديگرى با سه جبهه
نام کتاب : زندگانى امير مؤمنان امام على بن أبي طالب(ع) نویسنده : مدرسى، سيد محمد تقى جلد : 1 صفحه : 106