نام کتاب : مبانى تشريع اسلامى(3) نویسنده : مدرسى، سيد محمد تقى جلد : 1 صفحه : 194
شايد در پايان يك امر درباره كسانى كه از ذهنيّتى متافيزيك
برخوردارند باقى مانده باشد (ليكن چه كسى است كه از چنين ذهنيتى برخوردار نباشد؟)
و آن طرح پرسشى پيرامون اصل وظيفه انسلاخ، از پديدهاى كه به آدمى اختصاص دارد
يعنى همان استقلالطلبى ذاتى ... يا كمال نيافتگى، كه جز با پشتسر نهادن گردنهها
اشباع نمىشود ... آيا ما بايد با «بارودى» در به شمار آوردن اين وظيفه به سان
پژواكى در درون خود براى انگيزهاى برخاسته از آفرينش همصدا شويم؟ يا همراه با «برگسون»
معتقد شويم كه هستى ابزارى براى ساخت و سازِ خدا وارههاست، يعنى ساختن مخلوقاتى
آزاد كه قابليّت دوست داشتن آفريننده خود را با آزادى دارند. [1]
بدون ترديد بزرگترين نعمتى كه خداوند با قدرت گسترده خود به انسان
بخشيده همان نعمت آزادى (اختيار) است، آنچنان كه قرآن مىفرمايد:
«... چه كسى اين استخوانهاى پوسيده را زنده مىكند؟»
و اين نعمت (نعمت آزادى و اختيار) هنگامى تجلّى مىيابد كه انسان با
خويشتن خود به چالش برخيزد، و توبه و بازگشت به خدا را آغاز نمايد، و اين- آن گونه
كه به نظر مىرسد- شيرينترين و گواراترين لحظات آفرينش است.