6- اگر فردى غايب ومفقود الاثر شد وزنش ادعا كرد كهخبر مرگ او را
دريافت كرده جايز است كسى با او ازدواج كند، اگرچهبه سخن او يقين نيابيم، تا
زمانى كه علم به دروغگويى او نداشته باشيم، ولى احوط آن است كه از ازدواج با او
خوددارى شود مگر پس از تحقيقاگر مورد سوء ظن باشد.
2- احكام مهر
1- هر چه دو طرف بر آن سازش كنند مىتواند در عقد ازدواج بهعنوان
مهر قرار گيرد.
2- مهر مىتواند عين يا منفعت يا حقى باشد، پس اگر زنى را بهعقد خود
در آورد ومهر او را آموزش قرآن كريم يا فقه قرار دهد جايزاست.
3- اگر مهر آن باشد كه مرد براى مدتى خود را اجير كند، جايزاست اگر
منفعتش به آن زن باز گردد.
براى مشخص شدن مهر كافىاست كه مشاهده شود، مانند اين قطعه زمين يا
اين خرمن گندم يا اين گردنبند طلا.
4- مهر، از نظر كمى يا زيادى، حدى ندارد وبهتر است به قدر مهرالسُنّه
«پانصد درهم نقره» باشد، واگر مردى بخواهد بر آن افزونكند بهتر است كه آن را هديه
دهد.
5- اگر مهر را چيزى مجهول قرار دهد «همچون آموزش سورهاىاز قرآن،
بدون آن كه مشخص شود، يا آموزش زبان عربى، يا دادن قطعه زمينى زراعى»، اگر تكيه به
عرف داشته باشند صحيح است وبايد براى مشخص نمودن آن به عرف رجوع شود، اما اگر به
عرفتكيه نداشته باشند مهر باطل مىگردد وبه مهر المثل باز مىگردند واحوط در آن،
صلح وسازش است واگر زن رضايت داشته باشد كه مقدر نمودن مهر خود را به مرد واگذارد،
مسأله به احكام تفويض بازمىگردد كه بعداً بيان مى شود.
6- اگر مردى براى مهر زن، كالاى فاسد يا پول تقلبى يا چك بلامحل مقرر
كرد، در اين صورت مهر به مقدار صحيح آن خواهد بوديعنى قيمت آن كالا، يا مقدار آن
پول، يا مبلغ چك وگفته شده است به مهرالمثل باز مىگردند.