نام کتاب : يس اسماى حسناى الهى نویسنده : مدرسى، سيد محمد تقى جلد : 1 صفحه : 43
آيا انذارِ برخى كسان، آب در هاون كوبيدن نيست؟
در آيه هاى فوق، خداوند با بيانى محكم و قاطعْ داد سخن مىدهد كه اين
جماعت به درد نمىخورند. ممكن است اشكال شود:
«خداوندا! چه معنا دارد براى قومى كه انذارپذير نيستند و اكثرشان
ايمان نمىآورند، پيامبر بفرستى و قرآن نازل كنى؟»
در آيهى قبل خوانديم:
«لِتُنذرَ قَوماً ما انذِرَ آباءؤهُم فَهُم غافِلون».
اين مطلب درست، ما هم پذيرفتيم كه بشر غافل است و پيامبر صلى الله
عليه و آله آمده است كه اينان را از حال غفلت برهاند، و لازم است گرد پيامبر جمع
شوند واز نور هدايت او بهرهمند گردند.
امّا در چند آيهى اخير بحث در اين است كه اينان (بشر) اكثراً ايمان
نمىآورند. اينان غل و زنجير به گردنشان آويزان است. پيش روى و پشت سرشان سدهايى
است كه آنان را از فهم و بينايى باز مىدارد. انذار براى آنها مفيد نيست؛ چه
انذار بكنيم و يا نكنيم، اين انذار دردى از اينان درمان نمىكند، اگر چنين است پس
چرا قرآن براى اين افراد نازل شده است؟
مفسّرين در پاسخ به اين اشكال، دو جواب گفتهاند:
عدم اختصاص بعثت پيامبر به اشراف قريش
يك-/ سخنى است كه بعضى از مفسّرين آوردهاند و آن اينكه مقصودِ آيه،
تمام عربها نيستند؛ بلكه طايفهى خاصّى از آنان كه همان اشراف قريش، بزرگان و
سردمداران قبايل هستند، منظور مىباشند؛ وگرنه هنگامى كه پيامبراكرم صلى الله عليه
و آله با مردم عادى صحبت مىكردند، آنان گوش شنوا داشتند.
در نقد اين پاسخ مىتوان گفت: در آيهى كريمه تعبير شده است:
«لَقَد حَقَّ القَولُ عَلى أَكثرِهِم» و نگفته:
حَقَّ القَولُ عَلى مَلَأِهم يا رُؤسائِهم.
نام کتاب : يس اسماى حسناى الهى نویسنده : مدرسى، سيد محمد تقى جلد : 1 صفحه : 43