نام کتاب : يس اسماى حسناى الهى نویسنده : مدرسى، سيد محمد تقى جلد : 1 صفحه : 412
بخواهيد همين هدايت را برايتان نگه دارد. اگر نگه داشت و رابطهى شما
با خدا خوب شد، ديگر دنيايى در دل شما، دنيا، و آخرتى، آخرت نيست؛ يعنى ديگر بهشت
هم در چشم شما، چيزى به نظر نمىآيد. چيز ديگرى مىشويد. آدم بايد به آن لحظه
برسد؛ و آن لحظه يك نظر است. همان خدايى كه يكباره به خورشيد گفت: «خورشيد! خورشيد
شو!» و شد. به آسمان گفت: «آسمان! آسمان شو!» و شد. و به بهشت گفت: «بهشت! بهشت
شو!» وشد. به من هم بگويد: «آدم شو!» آدم بشوم!
به هر ترتيب شده از خدا بخواهيم برايمان اين لحظه را مهيّا كند؛ يك
لحظه، يك نظر! يك نظرى كه اسْتَوْجِبُ بِها خَيْرَ الدُّنيا
وَ الاخِرَةَ؛ خير دنيا و آخرت در آن باشد؛ آن خلق جديدى كه خودش بعداً گفت:
فَتَباركَ اللَّهُ احْسَنُ الْخالِقينَ[1]. از
خدا بخواهيد، خدا مىتواند.
ولى شيطان همواره به بشر مىگويد: «نگويى!» چون، شيطان دشمن ماست و
نمىخواهد ما برسيم. مىگويد: «به او نگويى! بعد برايت خيلى مشكل مىشود. خدا اين
كار را براى تو نمىكند! چرا؟ چون تو آدم بدى هستى!»
همواره شيطان آدم را مأيوس مىكند. مرتّب به او مىگويد:
«نگو! بعداً! يك وقت ديگر!» نه! وقت ديگرى نيست! همين لحظه! چه
اشكالى دارد؟ آيا خداوند- سبحانه وتعالى- نمىتواند يك نظرى بكند به طورى كه همهى
ما ذاتمان عوض شود؟ چه اشكالى دارد كه بشود؟ حتى اين امتحانهايى هم كه خدا
مىخواهد بكند، ضرورى نيستند.
/ ب
در دعا نبايد بخيل باشيم!
ما در شبهاى عيد از خدا عيدى مىخواهيم. ديگر نمىخواهيم هيچ