هيچ بندهاى هواى خود را بر هواى من مقدم نمىدارد مگر اين كه
بيچارهاش خواهم كرد؛ گرفتار خواهد شد؛ مشغول دنيايش مىسازم و اولين بلا هم كه بر
سرش مىآورم، أَنْزَعُ حَلَاوَةَ مُنَاجَاتى[2]
لذّت عبادت را از او مىگيرم، ديگر نه از نماز لذّت مىبرد، نه از روزه لذّت
مىبرد و نه از قرآن! خدا شاهد است خود قرآن خواندن- بعضى از وقتها- آن چنان لذّت
دارد! آدم را مىگيرد!
جملهاى را هم آقا فرمودند كه اگر انسان تقوا داشته باشد و دنبال
شيطان نرود، خدا به او چراغ مىدهد، امير مؤمنان- روحى له الفداء- در توصيف سالك
راه خداوند سبحان فرموده است:[3]
[1] -/ سوگند به عزّت و جلال خودم و بزرگى و كبريايىام و نور و
برترى مقامم كه هيچ بندهاى خواستهى خود را بر خواستهى من مقدّم ندارد جز اين كه
كارش را پريشان كنم و دنيايش را درْ هم سازم و دلش را به آن مشغول كنم و از دنيا
به او ندهم؛ جز آن چه برايش مقدّر كردهام. (اصول كافى، ج 4، كتاب ايمان و كفر،
باب اتباعالهوى، حديث 2، ترجمهى سيد هاشم رسولى.)
[2] -/ اصول كافى، ج 1، كتاب فضل العلم، باب المستأكل بعلمه
والمباهى به، حديث 4.
عقل خود را زنده كرد ونفس اماره خود را كشت تا اين كه اعضاى بزرگ
ونيرومند او باريك شد ودرشتى وخشونت او لطيف گشت وبارقهى روشنى كه درخشش زيادى
دارد، درون او درخشيد، پس راه را روشن نمود، با آن روشنايى سلوك در راه را پيش
گرفت ودرهايى گوناگون او را پيش راندند تا به در سلامت (از آفات راه) رسيد و قدم
به سراى اقامت جاودانه نهاد وقدمهاى او با آرامش بدنش در قرارگاه امن وآسايش،
ثابت گشت. (اين سعادت جاودانى) در نتيجه اشتغال قلبش به ذكر خدا و خشنود ساختن
پروردگارش نصيبش گشت. (نهج البلاغة، ترجمه ى علامه جعفرى، خطبة 220).
نام کتاب : يس اسماى حسناى الهى نویسنده : مدرسى، سيد محمد تقى جلد : 1 صفحه : 338