مقصود اين آيه آن است كه گرچه خداوند ارحمالرّاحمين است؛ اما در
برخى موقعيّتها، انسانها را به حال خود رها مىكند و آنجاست كه شيطان، انسان
بىپناه را به سوى خود مىكشد و به راهى مىبرد كه نبايد برود. در آيههاى بعد (63
و 64) هم نتيجهى اين گمراهى را چنين بيان مىكند:
در اين آيه مراد از كفر، كفرى است كه تمام درجات را دارد. يكى از
درجات و مصداقهاى كفر، قبول نكردن عهدى است كه در آيهى «أَلَم
أَعهدَ إليكم» آمده است. به احتمال زياد يكىاز نمونههاى بارز عهد، ولايت
اميرمؤمنان عليه السلام مىباشد. ما شيعيان بايد شكرگزار اين باشيم كه از پيروان
آن امام بزرگوار هستيم و اين به دست نيامده مگر با زحمتهاى فراوانى كه پدران و
مادران ما در نسلهاى گذشته كشيدهاند و اينك به دست ما رسيده است. چه انسانهايى
كه زندان رفتند و شهيد شدند تا «پيروى از ولايت» حفظ شد. ما نيز از خداوند خواهيم
خواست كه اين ولايت را كه عهد خداوندى است، برايمان حفظ كند و ما نيز روز به روز
ميثاقى محكمتر با آن ببنديم. چنان باشد كه در زندگى روزمرهى خودْ نشانى از
علىّبن ابىطالب عليه السلام وجود داشته باشد و به تنها سخن گفتن و دوست داشتن
اكتفا نكنيم؛ بلكه سعى كنيم: صدق، صفا، گذشت، شب زندهدارى و برخى كارهاى ديگر را
به پيروى از حضرت على عليه السلام در خود ايجاد كرده و انجام دهيم. در اين صورت
است كه در لحظات مرگ-/ هنگامى كه آن بزرگوار بر سر بالين حاضر مىشود-/ مىتوانيم
بگوييم:
نام کتاب : يس اسماى حسناى الهى نویسنده : مدرسى، سيد محمد تقى جلد : 1 صفحه : 327