نام کتاب : دانشنامه امام باقر علیه السلام نویسنده : جمعی از نویسندگان جلد : 1 صفحه : 555
وصیت به گروهی از مومنین
وصیته علیهالسلام لجماعة من المؤمنین قال مولانا الباقر علیهالسلام: صانع المنافق بلسانک، و أخلص مودتک للمؤمن، و ان جالسک یهودی فأحسن مجالسته [1] . با
زبانت با منافق سازش نما، و دوستی و محبت را برای مؤمن خالص گردان، و اگر
یک نفر یهودی با تو همنشین شد، با او به خوبی هم مجلس شو. گروهی از
مؤمنان و علاقه مندان به ساحت مقدس اهلبیت علیهمالسلام به محضر امام باقر
علیهالسلام شرفیاب شدند، و حضرت مثل همیشه به نصیحت و وعظه و ارشاد آنها
پرداخت. در این وصیت، حضرت به سه مسألهی اساسی که جنبهی اجتماعی دارد،
اشاره میفرماید. این نوع برخورد با افراد که حضرت به آن سفارش
مینماید، در جامعه بسیار مؤثر است، و جنبهی مداراة الناس دارد. در روایت
داریم که پیامبر صلی الله علیه و اله فرمود: أمرنی ربی بمداراة الناس کما
أمرنی ربی بالفرائض [2] . خداوند متعال به من امر نموده که با مردم مدارا
کنم؛ همچنان که مرا به انجام فرایض امر نموده است. از این وصیت امام باقر
علیهالسلام و فرمایش پیغمبر صلی الله علیه و آله استفاده میشود که مردم
داری و حسن خلق، مورد رضای خداوند متعال میباشد، و این شیوهی تمام
پیامبران الهی است. درسهای این وصیت 1. از برخورد تند با افراد
منافق، یعنی کسانی که دو چهره و دو زبان دارند - که آنان از کفار بدترند -
دوری کرده، و خیلی ملایم و با زبان نرم و با خوش رفتاری توأم با احتیاط با
آنها رفتار کنیم، زیرا آنان موجودات خطرناکی میباشند. 2. اظهار اخلاص
و مودت (محبت) به مؤمنان و اهل تقوا و کمک نمودن به آنان و قضای حوایج
آنها، که در قرآن و مکتب اهلبیت علیهمالسلام سفارش و تأکید ویژه شده
است. 3. در همنشینی و همراهی با افراد، کمال اخلاق اسلامی را رعایت کنیم؛ حتی با دشمنان، که این امر باعث هدایت آنان خواهد شد. عمل به سنت پیامبر باعث هدایت یک کافر شد عصر
خلافت امام علی علیهالسلام بود. آن حضرت در یکی از سفرها، از فاصلهای
دور به طرف کوفه میآمد. یکی از یهودیان (یا مسیحیان) نیز در همان راه حرکت
میکرد و به سوی اطراف کوفه میرفت، آن کافر به حضرت علی علیهالسلام
رسید، ولی حضرت را نمیشناخت و آنها با هم به سفر خودادامه دادند، تا بر
سر دو راهی رسیدند که یکی راه کوفه، و دیگری راه اطراف کوفه بود. آن شخص
دید که همسفرش (علی علیهالسلام) به راه کوفه نرفت، بلکه در همان راه که
خودش حرکت میکرد، حرکت نمود. از او پرسید: مگر نگفتی که من عازم کوفه
هستم؟ امام علی علیهالسلام فرمود: آری گفتم. یهودی گفت: پس چرا به
راه کوفه نرفتی و در این راه با من میآیی؛ با این که راه کوفه را
میدانی؟ امام علی علیهالسلام فرمود: این کار برای نیکو پایان دادن به
رفاقت است. هر انسان باید رفیق راهش را، هنگام جدایی، تا چند قدم بدرقه
کند؛ چرا که پیامبر ما این گونه به ما دستور داده است. یهودی گفت: به راستی
پیامبر شما، این گونه دستور داده است؟ حضرت فرمود: آری. یهودی گفت: پس
مسلما هر کس از پیامبر شما پیروی کرده، برای این کارهای بزرگوارانه و این
خصلتهای نیکو بوده که از او دیده است. در همین هنگام که نور درخشان اسلام
بر قلب یهودی تابیده بود، گفت: من تو را گواه میگیرم که بر دین تو هستم، و
دین تو را پذیرفتم. آن گاه به همراه امیرالمؤمنین علی علیهالسلام به سوی
کوفه آمد. در کوفه آن حضرت را شناخت و فهمید که وی خلیفهی مسلمانان و امیر
مؤمنان است؛ اسلام را پذیرفت و رسما مسلمانان شد [3] . ختامه مسک قال مولانا الحسن بن علی علیهمالسلام: رأس العقل معاشرة الناس بالجمیل [4] . معاشرت نیک و رفتار خوب با مردم، بزرگ ترین نشانهی عاقل است (یعنی آگاهی و معرفت به شیوهی معاشرت صحیح با مردم...)
[~hr~]پی نوشت ها: (1)
طرائف الحکم، ج 1، ص 237؛ تحف العقول، ص 292؛ امانی شیخ مفید، ص 185، مجلس
23، ح 10. همین روایت از امام صادق علیهالسلام نیز نقل شده است. من لا
یحضره الفقیه، ج 4، ص 404، ح 5873؛ امالی صدوق، مجلس 91، ح 8؛ روضة
الواعظین، ص 371. [2] کافی، ج 2، ص 117، ح 4، باب المداراة؛ امالی شیخ طوسی، ص 481، مجلس 17، ح 20. [3] اصول کافی، ج 2، ص 670، ح 5؛ قربالاسناد، صص 11 -10، ح 33. [4] بحارالانوار، ج 78، ص 111 ح 6. منبع:
وصایا الصادقین (بررسی کوتاه و ساده درباره وصیتهای امام باقر)؛ محمود
شریعت زاده خراسانی؛ انتشارات خادم الرضا (ع) چاپ دوم 1384 .
نام کتاب : دانشنامه امام باقر علیه السلام نویسنده : جمعی از نویسندگان جلد : 1 صفحه : 555