responsiveMenu
فرمت PDF شناسنامه فهرست
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
نام کتاب : دانشنامه امام باقر علیه السلام نویسنده : جمعی از نویسندگان    جلد : 1  صفحه : 475

معنای نشان دادن ملکوت به ابراهیم

جابر گوید: از امام باقر علیه‌السلام در مورد معنی فرمایش خداوند متعال که می‌فرماید: «و همچنین ما به ابراهیم ملکوت و باطن آسمانها و زمین را نشان و ارائه دادیم» سؤال کردم.
جابر گوید: من سرم را به پایین انداخته بودم، حضرت دست مبارک خود را بالا گرفت، سپس رو به من کرد و فرمود: سر خود را بالا بگیر، من سرم را بلند کردم، و به سقف اتاق نگاه کردم که ناگاه شکافته شد تا این که چشم من به نوری درخشان که چشم مرا خیره می‌کرد، افتاد. حضرت فرمود: حضرت ابراهیم علیه‌السلام ملکوت آسمانها و زمین را این گونه دید. حضرت به من فرمود: سر خود را پایین انداز، من سرم را پایین انداختم. آنگاه به من فرمود: سر خود را بلند کن، سر خود را بلند کردم دیدم سقف اتاق به همان حال اولش است.
جابر گوید: سپس حضرت دست مرا گرفت و برخاست و مرا از اتاقی که بودیم به اتاق دیگری برد، حضرت لباسهای خود را عوض کرد و لباس دیگری پوشید، سپس به من فرمود: چشم خودت را ببند، من چشمانم را بستم، و به من فرمود: چشمت را باز نکن، ساعتی گذشت فرمود: می‌دانی در کجا هستی؟
عرض کردم: نه، قربانت گردم.
فرمود: تو در تاریکی که ذوالقرنین آن را پیمود، قرار گرفته‌ای.
عرض کردم: قربانت گردم؛ آیا اجازه می‌فرمایید تا چشمم را باز کنم؟
حضرت فرمود: باز کن، ولی چیزی نمی‌بینی.
چشمم را باز کردم، من در مکان تاریخی بودم که حتی جلو پای خودم را هم نمی‌دیدم، آنگاه مقداری حرکت کرد و ایستاد و به من فرمود: آیا می‌دانی کجا هستی؟
عرض کردم: نه. فرمود: در کنار چشمه‌ی حیات ایستاده‌ای، چشمه‌ای که حضرت خضر از آن نوشید. و از آن عالم خارج شدیم و به عالم دیگری رفتیم و در آنجا هیئتی مثل عالم خودمان از جهت بناء و مسکن‌ها و اهل آن دیدیم، سپس به عالم سومی مانند عالم اول و دوم رفتیم تا این که به پنج عالم وارد شدیم. جابر گوید: پس از آن، حضرت فرمود: این ملکوت زمین بود که حضرت ابراهیم علیه‌السلام همه‌ی اینها را ندید، بلکه او ملکوت آسمانها را دید که دوازده عالم بود، و هر عالمی مثل هیئتی بود که دیدی، هر امامی که از ما از دنیا برود در یکی از این عوالم ساکن می‌شود، تا این که آخرین آنها حضرت قائم علیه‌السلام است که در عالمی که ما ساکن هستیم، ساکن می‌شود.
جابر گوید: سپس حضرت رو به من کرد و فرمود: چشم خود را ببند، من چشمم را بستم، حضرت دست مرا گرفت ناگاه دیدم در همان اتاقی که بیرون رفته بودیم هستیم، حضرت لباسهای خود را در آورد و لباس اولی را پوشید و بر آن اتاقی که بودیم برگشتیم، عرض کردم: فدایت گردم؛ چقدر از روز گذشته است؟ حضرت فرمود: سه ساعت. علامه مجلسی رحمة الله: در بیان این حدیث شریف می‌فرماید:
«این که حضرت ابراهیم آنها را ندیده بود» یعنی همه‌ی آن عوالم را ندیده بود، یا این که در موقعی که بر قوم خود احتجاج می‌کرد ندیده بود، و پس از آن دیده بود، و گویا در قرائت ائمه علیهم‌السلام «الأرض» با نصب بوده است.
عن جابر، عن أبی جعفر علیه‌السلام قال: سألته عن قول الله عزوجل: (و کذلک نری ابراهیم ملکوت السماوات و الأرض). [1] .
قال: فکنت مطرقا الی الأرض فرفع یده الی فوق، ثم قال لی: ارفع رأسک، فرفعت رأسی فنظرت الی السقف قد انفجر حتی خلص بصری الی نور ساطع حار بصری دونه.
قال: ثم قال لی: رأی ابراهیم ملکوت السماوات و الأرض هکذا.
قال لی: أطرق، فأطرقت.
ثم قال (لی): ارفع رأسک، فرفعت رأسی، فاذا السقف علی حاله.
قال: ثم أخذ بیدی و قام و أخرجنی من البیت الذی کنت فیه و أدخلنی بیتا آخر، فخلع ثیابه التی کانت علیه و لبس ثیابا غیرها.
ثم قال لی: غض بصرک، فغضضت بصری، و قال لی: لا تفتح عینک، فلبثت ساعة، ثم قال لی: أتدری أین أنت؟
قلت: لا، جعلت فداک.
فقال لی: فی الظلمة التی سلکها ذوالقرنین.
فقلت له: جعلت فداک؛ أتأذن لی أن أفتح عینی؟ قال: لی: افتح، فانک لا تری شیئا.
ففتحت عینی فاذا أنا فی ظلمة لا أبصر فیها موقع قدمی، ثم سار قلیلا و وقف. فقال لی: هل تدری أین أنت؟
قلت: لا. قال: أنت واقف علی عین الحیاة التی شرب منها الخضر، و خرجنا من ذلک العالم الی عالم آخر فسکلکنا فیه فرأینا کهیئة عالمنا فی بنائه و مساکنه و أهله، ثم خرجنا الی عالم ثالث کهیئة الأول و الثانی، حتی وردنا خمسة عوالم.
قال: ثم قال: هذه ملکوت الأرض و لم یرها ابراهیم، و انما رأی ملکوت السماوات، و هی اثنا عشر عالما کل کهیئة ما رأیت، کلما مضی منا امام سکن أحد هذه العوالم، حتی یکون آخرهم القائم فی عالمنا الذی نحن ساکنوه.
قال: ثم قال لی: غض بصرک، فغضضت بصری، ثم أخذ بیدی فاذا نحن فی البیت الذی خرجنا منه، فنزع تلک الثیاب و لبس الثیاب التی کانت علیه، و عدنا الی مجلسنا، فقلت: جعلت فداک؛ کم مضی من نهار؟
قال: ثلاث ساعات.
بیان: «و لم یرها ابرهیم» أی کلها، أو فی وقت الاحتجاج علی قومه و رآها بعدا، و کان فی قرائتهم علیهم‌السلام: «و الأرض» بالنصب. [2] .

[~hr~]پی نوشت ها:
(1) الأنعام: 75.
(2) بحارالأنوار، ج 57 ص 327 ح 7.
منبع: پرسش‌های مردم و پاسخ‌های امام باقر؛ احمد قاضی زاهدی؛ حاذق چاپ دوم 1386.

نام کتاب : دانشنامه امام باقر علیه السلام نویسنده : جمعی از نویسندگان    جلد : 1  صفحه : 475
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
فرمت PDF شناسنامه فهرست