نام کتاب : دانشنامه امام باقر علیه السلام نویسنده : جمعی از نویسندگان جلد : 1 صفحه : 36
امام باقر و قیام زید بن علی
هرچند قیام زید بن علی بن الحسین (ع) در عصر امام صادق (ع) صورت گرفت، و
از زمان وفات امام باقر (ع) تا زمان نهضت زید حدود هشت سال میگذشت، اما
چنین قیامی از سالها قبل مطرح بود و بارها و بارها امام باقر (ع) دربارهی
آن اظهار نظر فرموده بود. در بررسی زندگی سیاسی امام باقر (ع)، توجه
به موضع آن حضرت در قابل قیامی که زید بن علی هماره از آن سخن میگفت و
مترصد تحقق آن بود، ضروری است. روایات در زمینهی شخصیت زید و موضعگیری
امام باقر و سایر ائمه در قبال قیام او به سه دسته قابل تقسیم است: 1-
روایاتی که زید بن علی را شخصیتی مثبت، ارجمند و معتقد به ائمهی اثنی عشر
[1] و نیز امامت باقرالعلوم (ع) [2] و جعفر بن محمد (ع) [3] معرفی میکند، و
قیام او را در راستای اهداف ائمه و بر اساس رضایت آنان میشناساند [4] و
شهادت او و یارانش را فوزی بزرگ به شمار میآورد [5] . 2- روایاتی که
به ظاهر موهم قدح است، ولی پس از تأمل و دقت نمیتوان آن را به صورت قطعی،
بیانگر مذمت دانست. از این گونه روایات وجود نوعی اختلاف نظر میان زید با
امام باقر و امام صادق (ع) و اصحاب خاص ایشان استفاده میشود [6] . 3-
روایاتی که آشکارا زید را به ادعای امامت برای خود متهم میکند و چنین
مینماید که قیام او به اجازهی ائمه (ع) نبوده، بلکه علیرغم نهی آنان و با
نفی امامت ایشان صورت گرفته است! [7] . جرح و تعدیل و داوری دربارهی این
احادیث نیازمند مجالی جداگانه است، [8] و در اینجا فقط به نکات اصلی و
تعیین کننده اشاره میشود. توجه به چند نکته میتواند در بررسی این روایات
مؤثر باشد: 1- سیاست کلی ائمه بر دفاع از ولایت و امامت و نفی حکومت
غاصبان و حاکمان جور بوده است، و هیچکدام از آنان در اصل این موضوع اختلاف
نظر نداشتهاند و اگر برخی از آنان عملا به قیام مسلحانه روی آورده و بعضی
راه تقیه را 5- شرایط سخت تقیه، در موارد بسیاری سبب میشده است که
ائمه در محافل عمومی یا نزد جاسوسان حکومت و عناصر منافق یا کم ظرفیت،
احکام فقهی یا اعتقادی و سیاسی را به گونهای بیان کنند که موافق شرایط
تقیه است، نه آنگونه که خود اعتقاد داشتهاند، (البته با رفع شرایط تقیه،
نظریهی حق را به اصحاب و شیعیان خود ابلاغ کرده و میرساندهاند). اگر
نکات یاد شده مورد توجه قرار گیرد میتوان از یک سو به علت وجود نقلها و
آرای مختلف در زمینهی قیام زید بن علی (ع) پی برد، و از سوی دیگر ملاکی در
ترجیح یک نظریه بر نظریهی دیگر به دست آورد. از جمله این که مقام
تقیه همواره مقتضی آن بوده است که ائمه خود را از جریانهای سیاسی و خطوطی
که علیه حکومتها فعال بودهاند، دور نشان دهند و لازمهی چنین خط مشیی
چنین بوده است که ائمه حرکت زید بن علی (ع) را هر چند به لحاظ ماهیت و هدف
صحیح میدانستهاند، اما دربارهی آن به گونهای داوری کنند که قیام او
موجب هجوم دستگاه خلافت به تشکیلات شیعی نشود، و چه بسا امتناع برخی از
اصحاب امام صادق (ع) از پیوستن به زید در جهت همین سیاست بوده است؛ اما
تأیید شخصیت معنوی و قیام زید که در بیان معصومین آمده، هرگز قابل حمل بر
تقیه نیست؛ زیرا هیچ نیرویی ایشان را ناگزیر به تقیه در جهت بزرگداشت مقام
زید نمیکرده است تا آنان نظر به ملاحظات سیاسی از زید و قیام او دفاع
کنند. بنابراین، دفاع ائمه از قیام زید و شخصیت وی، علتی جز والایی و
ارجمندی او نزد ایشان نداشته است. از آنجا که خط مشی تقیه سبب شده بود اما
باقر و امام صادق (ع) حمایت علنی از قیام زید نکنند و نیز قیام او تنشهای
عقیدتیای را به دنبال داشت، برخی از شیعیان به گمان این که زید بن علی از
نظر امام صادق، دارای شخصیتی منفی است و امام حرکت او را باطل میداند، نزد
آن حضرت لب میگشایند تا از زید به بدی یاد کنند! اما امام صادق جلو ایشان
را میگیرد و میفرماید: «لا تفعل رحم الله عمی زیدا...» یعنی؛ اقدام به
چنین کاری نکن و سرزنش منمای! خداوند عمویم - زید - را مورد رحمت قرار دهد.
تصریح ائمه به شخصیت والای زید و درستی قیام وی آنگاه صورتی علنی پیدا
میکنند که بنیامیه از میان رفته و دیگر تأیید زید خطری را متوجه تشکیلات
شیعی نمیسازد. زید بن موسی بن جعفر از کسانی است که در عصر خلافت مأمون در
بصره خروج کرد و خانههای بنیالعباس را آتش زد، او را دستگیر کردند و نزد
مأمون فرستادند، مأمون گفت او را به حرمت برادریش با علی بن موسی میبخشم و
سپس به علی بن موسی گفت: اگر برادر شما خروج کرد و چنین و چنان کرد، قبل
از او زید بن علی نیز قیام نمود و کشته شد. و اگر به خاطر شما نبود او را
میکشتم؛ زیرا عملی که مرتکب شده است، کوچک نیست. حضرت رضا (ع) در پاسخ
مأمون فرمود: برادر مرا با زید بن علی قیاس مکن! زیرا زید بن علی از
دانشمندان خاندان پیامبر (ع) بود، برای خدا غضب کرد و با دشمنان خدا جنگید
تا در راه خدا کشته شد. پدرم از پدر خویش - جعفر بن محمد - نقل کرد که آن
گرامی میفرود: خداوند عمویم زید را مورد رحمت قرار دهد؛ زیرا او در طلب
خشنودی و رضای آل محمد بود و اگر در قیام خود پیروز میشد به آن چه دعوت
کرده بود وفا میکرد... مأمون پرسید: مگر زید بن علی از جمله کسانی نیست که
بدون حق ادعای امامت کرده است؟ حضرت رضا (ع) فرمود: خیر! زید ادعای امامت
نداشت و به چیزی دعوت نمیکرد که صلاحیت آن را دارا نباشد، او دارای تقوا
بود و میگفت: من شما را به آن چه مورد رضای خاندان رسالت است فرا
میخوانم. [9] . از این حدیث استفاده میشود که آن چه در محافل خصوصی
ائمه نسبت به حقانیت قیام زید مطرح میشده است، حتی به گوش بنیالعباس که
در آن روز مخالف حکومت بنیامیه شمار میآمدند نرسیده و فردی چون مأمون از
آن بیاطلاع بوده است و زمانی امام رضا (ع) صریحا آن را اعلام میدارد که
دوران آن تقیه گذشته است. روایاتی که زید را متهم به ادعای امامت میکند،
از نظر کمی اندک و از نظر سند ضعیف و غیرقابل اعتماد است و آن روایات
نمیتواند با روایات مدح او مقابله نماید. در پیش گرفتهاند به جهت شرایط و
مقتضیات و امکانات زمان بوده است. 2- پس از شهادت حسین بن علی (ع)
سایر ائمه هرگز زمینهی اجتماعی را برای قیامی علنی و گسترده مناسب
نیافتند، و با این که با تعالیم خویش، بغض ظالمان و حاکمان غاصب را در قلب
شیعیان خود تقویت میکردند، ولی از اقدامهای علنی که شالودهی نظام حیاتی
شیعه را در معرض متلاشی شدن قرار میداد و بنیاد معارف شیعی را تهدید
میکرد، جلوگیری مینمودند. 3- مبارزه با حاکمان مستبد و فسادگر در هر
شکلی که مایهی زیان به موجودیت تشکیلات شیعی نمیشد مورد منع آنان نبود،
بلکه خود عملا در آن راستا قدم بر میداشتند. 4- شهادت و کشته شدن در
راه خدا و ارزشهای الهی از والاترین سعادتها در مکتب اهل بیت بشمار
میآید، و هرگز وظیفهای را به خاطر حفظ جان و فرار از مرگ ترک نکرده و ترک
آن را اجازه ندادهاند. فلسفه نهی از قیام زید: سؤالی که در این
میان باقی میماند این است که اگر اصل قیام زید مورد امضای ائمه بوده و
حرکت او صحیح و بایسته بشمار میآمده است پس نهیهای مکرری که از سوی امام و
امام صادق (ع) نسبت به قیام او صورت گرفته است، چیست؟ پاسخ این است که
اگر روایات مدح را بپذیریم و روایات قدح را ضعیف و ناتوان بشناسیم، در این
صورت لازمهی جمع میان نهی از قیام زید و ستایش مقام علمی و عملی او این
است که بگوییم: نهی ائمه، به جهت دلسوزی و شفقت و ارشادی بوده است. نهضت
زید از نظر خود او امری بایسته و ضروری بود، او دیگر طاقت نداشت که شاهد
بیحرمتی بنیامیه به ساحت رسول خدا و نظارهگر ظلم و بیعدالتی آنان باشد،
و تنها راه را در جهاد مسلحانه علیه آنان میدید، اما ائمه (ع) از سوی
دیگر، با این که در اصل ضرورت مبارزه با کفر و ظلم با او هم نظر بودند، ولی
بر اساس اطلاعاتی که تنها در اختیار آنان بود و بینشی که نسبت به شرایط
سیاسی داشتند، حرکت نظامی و نهضت مسلحانه را تنها راه ممکن و ضروری تشخیص
نمیدادند. در نگاه ائمه (ع) زید به گونهی واجب، موظف به قیام نبود زیرا
اگر او به راستی چنین وظیفهای داشت، هرگز او را به ترک تکلیف الهی دعوت
نمیکردند. از سوی دیگر قیام او ممنوع و باطل نیز نبود؛ زیرا اگر حرکت او
باطل و حرام بود، هرگز ائمه وی را به نیکی یاد نمیکردند. [10] در نتیجه
تنها راهی که میتوان فرض کرد این است که زید برای مقابله با کفر و فساد
حاکمان بنیامیه، میان دو راه مخیر بوده است: راه قیام علنی و راه مبارزهی
پنهانی. او راه اول را ضروریتر میدانست و ائمه راه دوم را شایستهتر
میشمردند. از این رو، برای راهنمایی وی، سعی داشتند تا او را از قیام
مسلحانه منع کنند. چنین است که گاه، کشته شدن سریع او و عدم پیشرفت نظامی
را به او متذکر میشدند. [11] و زمانی بیوفایی مردم را. سرانجام، زید راه
خویش را انتخاب کرد و در پی بی حرمتیهای مضاعف هشام به خاندان رسول الله
(ص) و به شخص وی، دست به قیام زد و به فرمودهی حضرت رضا (ع)، برای خدا و
در راه خدا به شهادت رسید. و بر اساس روایاتی که از رسول خدا (ص) نقل شده
است: زید و یارانش در قیامت گام بر گردن مردمان مینهند و به بهشت وارد
میشوند. [12] . با این همه، نهی ائمه (ع) از قیام، نیز بیحکمت نبود. اگر
درک جوانب این نهی برای معاصران میسر نبود، برای ما که از این فاصلهی
تاریخی میتوانیم شاهد بازتابها و نتایج و پیامدهای آن قیام باشیم، درک آن
دشوار نیست. قیام زید برای او به صورت یک تکلیف شناخته شد و او با
انگیزهای مقدس به آنچه تشخیص داده بود عمل کرد، ولی حرکت او به شدت و به
سرعت سرکوب شد، و آن چه با بدن و سر او انجام دادند، بر رعب و وحشت مردم و
سکوت و خفقان فضای سیاسی افزود و منحرفان و سست باوران با تبلیغ نادرست
اندیشهها و اهداف وی، جریانهای فکری و عقیدتی نادرستی را پدید آوردند و
در جبههی متشکل شیعه، انشعاب زیدیه شکل گرفت! قیام و شهادت زید هر چند در
خراسان بازتاب وسیع و گستردهای پیدا کرد و شیعیان خراسان به جنبش آمدند و
حرکتهای نهانی خود را علیه دستگاه خلافت آشکار ساختند [13] و این جریان
همواره گسترش یافت تا به اضمحلال خلافت امویان انجامید، اما سوگمندانه زوال
خلافت امویان، مشکلی را از جامعهی اسلامی نگشود و از شدت جور و استبداد
نکاشت، چه، عباسیان بر جای امویان تکیه زدند و راه ایشان را پی گرفتند!
هرچند این مشکلات و انحرافها از ناحیهی زید بن علی صورت نگرفت و او تنها
به آنچه تکلیف خویش میدانست عمل کرد، ولی امامان (ع) افقهایی را میدیدند
که از دید زید بن علی که فاقد بینش امامت بود قابل پیشبینی نبود!
[~hr~]پی نوشت ها: (1) رک: کفایة الاثر 327؛ الارشاد 1 / 168؛ اثبات الهداة 5 / 294؛ بحار 11 / 41. (2) مناقب 2 / 285؛ اشعار زید بن علی در رثای امام باقر (ع). (3) اختیار معرفة الرجال 376 و 361؛ مناقب ابنشهر آشوب 2 / 326 و 347؛ بحار 11 / 35. (4) روضهی کافی 2 / 116؛ عیون اخبار الرضا 1، باب 25؛ وسائل الشیعة 11 / 36. (5) امالی صدوق 330؛ عیون اخبار الرضا 1، باب 25؛ مقاتل الطالبین 52. (6) رک: اصول کافی 1 / 356؛ مروج الذهب 2 / 181؛ مناقب 2 / 279. (7) رک: اثبات الوصیة 154؛ اثبات الهداة 5 / 321؛ بحار 46 / 252. (8) رک: سیره و قیام زید بن علی (ع). (9) عیون اخبار الرضا 1 / 248. (10) رک: مرآة العقول 1 / 261؛ زید الشهید 43. (11)
اثبات الوصیة 150؛ الخرائج و الجرائح 1 / 281؛ کشف الغمة 2 / 347؛ الفصول
المهمة 218-216؛ احقاق الحق 12 / 182؛ اثبات الهداة 5 / 321؛ نور الابصار،
شبلنجی 143. [12] کفایة الاثر 328؛ بحار 11 / 41؛ تنقیح المقال 1 / 469. [13] تاریخ یعقوبی 2 / 326. منبع: امام باقر جلوه امامت در افق دانش؛ گروه تاریخ اسلام؛ آستان قدس رضوی چاپ دوم 1375.
نام کتاب : دانشنامه امام باقر علیه السلام نویسنده : جمعی از نویسندگان جلد : 1 صفحه : 36