نام کتاب : دانشنامه امام سجاد علیه السلام نویسنده : جمعی از نویسندگان جلد : 1 صفحه : 985
هیزم و آرد برای سفر نهایی
یکی از اصحاب امام علی بن الحسین، حضرت سجّاد علیه السّلام حکایت نماید: در یکی از شب های سرد و بارانی حضرت را دیدم، که مقداری هیزم و مقداری آرد بر پشت خود حمل نموده است و به سمتی در حرکت می باشد. جلو آمدم و گفتم: یا ابن رسول اللّه! این ها که همراه داری چیست؟ و کجا می روی؟ حضرت فرمود: سفری در پیش دارم، که در آن نیاز مُبْرَم به زاد و توشه خواهم داشت. عرضه داشتم: اجازه بفرما تا پیش خدمت من، شما را یاری و کمک نماید؟ و
چون حضرت قبول ننمود، گفتم: پس اجازه دهید تا من خودم هیزم را حمل کنم و
همراه شما بیاورم؟ امام علیه السّلام در جواب فرمود: این وظیفه خود من است و
تنها خودم باید آن ها را به مقصد رسانده و به دست مستحقّین برسانم؛ وگرنه
برایم سودی نخواهد داشت. و بعد از آن فرمود: تو را به خدای سبحان قسم می دهم، که بازگردی و مرا به حال خود رها کن. به
همین جهت، من برگشتم و حضرت به راه خویش ادامه داد. پس از گذشت چند روزی
از این جریان، امام سجّاد علیه السّلام را دیدم و سؤال کردم: یاابن رسول
اللّه! فرموده بودید که سفری در پیش دارید، لیکن آثار و علائم مسافرت را در
شما نمی بینم؟! حضرت فرمود: بلی، سفری را در پیش دارم؛ ولی نه آنچه را که
تو فکر کرده ای، بلکه منظورم سفر مرگ - قبر و قیامت - بود، که باید خود را
برای آن مهیا می کردم. و سپس افزود: هرکس خود را در مسیر سفر آخرت ببیند،
از حرام و کارهای خلاف دوری می کند و همیشه سعی می نماید تا به دیگران کمک و
یاری برساند. [1] .
[~hr~]پی نوشت ها: (1) علل الشّرایع مرحوم شیخ صدوق: ص 231، ح 5. منبع: چهل داستان و چهل حدیث از امام زین العابدین؛ عبداللّه صالحی.
نام کتاب : دانشنامه امام سجاد علیه السلام نویسنده : جمعی از نویسندگان جلد : 1 صفحه : 985