نام کتاب : دانشنامه امام سجاد علیه السلام نویسنده : جمعی از نویسندگان جلد : 1 صفحه : 950
نجات کودک
روزی امام سجاد علیهالسلام در نزدیکی چاهی مشغول نماز بود. طفلی که
تازه با دست و زانو به راه افتاده بود در صحن خانه، حرکت میکرد. ناگهان
دیدند که طفل به سر چاه عمیقی رسیده است و هر لحظه امکان دارد که به چاه
سرنگون شود. مادر طفل که میدید کودکش در آستانهی مرگ است و کسی را نیز
جرأت نزدیک شدن به کودک نیست مرتب فریاد میزد و میگریست و چون امام
علیهالسلام را نزدیکترین فرد به کودک دید از آن حضرت کمک خواست. امام
سجاد علیهالسلام بدون ذرهای توجه به اطراف خود و با آرامش تمام همچنان به
نماز مشغول بود و کودک خردسال چون سر را داخل چاه کرد به داخل آن سقوط کرد
و آه از نهاد مردم برآورد. مادر طفل، صدای گریه به آسمان بلند کرد و خطاب
به امام سجاد علیهالسلام گفت: «شما بنیهاشم چقدر سخت دل هستید. کودکم در
چاه افتاد ولی تو نمازت را قطع نکردی تا آن را نجات دهی.» چون نماز حضرت
تمام شد. بر سر چاه آمد و دست دراز کرد و به قدرت خداوندی طفل را از ته چاه
گرفت و نزد مادرش گذاشت و فرمود: «ای ضعیف الیقین! بگیر طفلت را. من خدمت
کسی را میکردم که در قعر چاه کودک تو را حفظ کرد.» [1] .
[~hr~]پی نوشت ها: (1) سبزواری، جامعالنورین، ص 55. منبع: کرامات و مقامات عرفانی امام سجاد؛ سید علی حسینی قمی؛ نبوغ؛ چاپ دوم 1381 .
نام کتاب : دانشنامه امام سجاد علیه السلام نویسنده : جمعی از نویسندگان جلد : 1 صفحه : 950