نام کتاب : دانشنامه امام سجاد علیه السلام نویسنده : جمعی از نویسندگان جلد : 1 صفحه : 874
معالجه دختر تاجر شامی
حضرت سجاد علیه السلام فرموده است: کسی که عقل وی از سایر قوایش کامل تر نباشد هلاکت و سقوط، از آسان ترین حوادث در زندگانی او است. ابوالصباح
نقل می کند که امام محمد باقر علیه السلام شنیدم که فرمود: ابوخالد کابلی
مدتی طولانی در خدمت علی بن الحسین علیه السلام بود. وقتی شوق دیدار مادرش
بر او غالب و دلتنگ شده بود خدمت امام سجاد علیه السلام آمد و گفت: یابن
رسول الله برای دیدن مادرم از شما اجازه می خواهم حضرت کمی فکر کرد و علت
آن بود که می خواست برای ابوخالد خرجی همراهی کند و در آن هنگام در خانه ی
حضرت چیزی نبود بعد از آن حضرت فرمود: ای ابوخالد امروز صبر کن، فردا مردی
از شام با مال و اموال و جمعیت بسیاری به این جا می آید او دختری دارد که
به وسیله جن ضرری به وی رسیده و هر چه به معالجه پرداخته سودی نداشته است و
دخترش را برای معالجه به این منطقه می آورد و به خودش قرار گذاشته کسی که
دخترش را معالجه کند ده هزار دینار به او بدهد. ای ابوخالد وقتی آن مرد آمد
باید نزد وی بروی و بگویی که من دختر او را معالجه می کنم و از تو ده هزار
درهم می خواهم، وقتی این سخن تو را بشنود خیلی مسرور و خوشحال می شود و آن
مبلغ را به تو خواهد داد. در هر حال فردای آن روز تاجری با جمعیت زیاد از
شام در اطراف مدینه فرود آمدند و وقتی ابوخالد از آمدن تاجر خبردار شد به
سراغ او رفت و چون شامی نظرش به او افتاد گفت: من به این منطقه آمده ام چون
دختر علیلی دارم و اکثر اطباء از معالجه ی او عاجز شده اند در اینجا طبیبی
می خواهم که او را معالجه کند. ابوخالد گفت: من معالجه اش می کنم به شرط
آن که ده هزار درهم بدهی. گفت: با نهایت احترام تقدیم می کنم. ابوخالد گفت:
ساعتی صبر کن تا من بیایم. سپس خدمت امام سجاد علیه السلام آمد و عرض کرد:
یابن رسول الله آن مرد شامی که فرموده بودید آمده است من نزد او رفتم و
معالجه دخترش را تعهد نمودم حال چه امر می فرمایید؟ حضرت فرمود: برو و در
گوش چپ دختر بگو ای جن خبیث علی بن الحسین علیه السلام می گوید: که از بدن
این دختر بیرون برو و دیگر برنگرد. ابوخالد نزد مرد شامی رفت، او خوشحال شد
و دست ابوخالد را گرفت و به خیمه دخترش برد، ابوخالد آنچه حضرت فرموده بود
انجام داد و بلافاصله دختر شفا یافت و مرد شامی مبلغ ده هزار درهم به
ابوخالد داد و او مبلغ را نزد امام سجاد علیه السلام آورد، حضرت فرمود: ای
خالد آن جنی که آن دختر را مشوش کرده بود به زودی به بدن دختر بر می گردد،
یک بار دیگر برو و در گوش چپ او آهسته بگو که: ای خبیث به امر علی بن
الحسین تو را اخراج می کنم. از بدن این زن دور شو و اگر دوباره به بدن او
برگردی تو را با آتش خواهد سوزاند. سپس ابوخالد یک بار دیگر به نزد دختر
رفت و آنچه حضرت فرموده بود انجام داد و خدمت امام علیه السلام برگشت. حضرت
مبلغ را به ابوخالد داد و فرمود: هم اکنون اجازه می دهم به دیدن مادرت
بروی، ابوخالد مبلغ را گرفت و برای دیدن مادرش روانه شد. منبع: معجزات امام سجاد؛ حبیب الله اکبرپور؛ نشر الف؛ چاپ دوم تابستان 1383 .
نام کتاب : دانشنامه امام سجاد علیه السلام نویسنده : جمعی از نویسندگان جلد : 1 صفحه : 874