نام کتاب : دانشنامه امام سجاد علیه السلام نویسنده : جمعی از نویسندگان جلد : 1 صفحه : 834
گریه بر مصائب شهدای کربلا
یکی از غلامان آن حضرت میگوید: روزی امام سجاد علیهالسلام به بیابان
رفت، من نیز به دنبالش بیرون رفتم، دیدم پیشانی بر سنگ سختی نهاده است،
کنارش ایستادم و صدای ناله و گریهاش را میشنیدم، شمردم هزار بار گفت: «لا اله الا الله حقا، حقا، لا اله الا الله تعبدا و رقا، لا اله الا الله ایمانا و تصدیقا و صدقا.» «نیست
معبودی جز خدای یکتا، که حقا همین است، نیست معبودی جز خدای یکتا که از
روی عبودیت و بندگی میگویم، نیست خدایی جز خدای یکتا که از روی ایمان و
تصدیق و راستی میگویم». سپس سر از سجده برداشت، صورت و محاسنش غرق در اشک
چشمش بود، به پیش رفتم و عرض کردم: «ای آقای من، آیا وقت آن نرسیده که
روزگار اندوهت، به پایان برسد و گریه ات کاهش یابد؟» فرمود: «وای بر تو،
یعقوب بن اسحاق بن ابراهیم علیهالسلام پیغمبر و پیغمبرزاده بود، دوازده
فرزند داشت، خداوند یکی از آنها را پنهان نمود. از اندوه فراق او، موی سرش
سفید، و کمرش خمیده، و چشمش از گریه زیاد نابینا شد، با اینکه فرزندش
(یوسف) در همین دنیا و زنده بود، ولی من پدر و برادر و هفده تن از بستگانم
را کشته، و به روی زمین افتاده دیدم، چگونه روزگار اندوهم به پایان رسد، و
گریهام کاهش یابد؟!» [1] .
[~hr~]پی نوشت ها: (1) ترجمه لهوف، ص 209 و 210. منبع: پنجاه و هفت درس زندگی از سیره عملی حضرت امام سجاد؛ گردآوری و انتخاب حمیدرضا کفاش؛ عابد؛ چاپ اول بهار 1381 .
نام کتاب : دانشنامه امام سجاد علیه السلام نویسنده : جمعی از نویسندگان جلد : 1 صفحه : 834