نام کتاب : دانشنامه امام سجاد علیه السلام نویسنده : جمعی از نویسندگان جلد : 1 صفحه : 740
عبدالله بن اسعد الیافعی
معروف به «قطب مکه» (متوفی 755 ه) و صاحب تألیفات زیاد از جمله «مرآة الجنان» میگوید: «روی
ان زینالعابدین کان کثیر البر بأمه فقیل له: انا نراک من أبر الناس بأمک و
لسنا نراک تأکل معها فی صحفة، فقال: أخاف أن تسبق یدی الی ما سبقت الیه
عینها. و روی ایضا أنه کان اذا توضأ اصفر لونه و اذا قام الی الصلاة أخذته
رعده فقیل له: ما لک؟ فقال: ما تدرون بین یدی من أقوم»؟ «روایت شده است که
زینالعابدین علیهالسلام به مادرش زیاد احسان و نیکی میکرد و به او گفته
شد: ما تو را مهربانترین مردم به مادرت میبینیم ولی نمیبینیم با مادرت در
یک ظرف غذا میل کنی؟! فرمود: از این میترسم که دست من به سوی غذائی دراز
شود که قبل از من نظر مادرم به آن افتاده». و نیز روایت شده وقتی که
میخواست وضو بگیرد رنگش زرد میشد وقتی که به نماز بر میخاست، رعشه
اندامش را میگرفت، به او گفته میشد: چرا این چنین شدی؟ میفرمود:
نمیدانید در خدمت چه کسی ایستادهام؟». «وقع حریق فی بیت هو فیه و هو ساجد
و جعلوا یقولون له: یابن رسول الله صلی الله علیه و آله النار فما رفع
رأسه. فقیل له فی ذلک فیما بعد. فقال: الهتنی عنها النار الاخری». «در
خانهای که او در آنجا در حال سجده بود، آتش افتاد و اهل خانه فریاد
میکردند که ای فرزند رسول خدا صلی الله علیه و آله آتش، سر از سجده
برنداشت بعد از زمانی سر برداشت از او پرسیدند چه چیز شما را از این آتش
غافل گردانید؟ فرمود: آتش دیگر مرا از این آتش غافل گردانید». «و کان یقول:
إن قوما عبدوالله عزوجل رهبة فتلک عبادة العبید؛ و آخرین عبدواالله رغبة
فتلک عبادة التجار؛ و آخرین عبدوه شکرا فتلک عبادة الأحرار». «و نیز آن
حضرت میفرمود: گروهی خدای را از روی ترس عبادت میکنند و این عبادت
بردگان است و گروهی به انگیزه پاداش میپرستند و این عبادت تجارت پیشگان
است و گروهی او را برای آن که از او سپاسگزاری کرده باشند، میپرستند، و
این عبادت آزادگان است». «و روی أنه تکلم رجل فیه و افتری علیه فقال له
زینالعابدین: ان کنت کما قلت فاستغفرالله و ان لم أکن کما قلت فغفر الله
لک، فقام الیه الرجل و قبل رأسه و قال: جعلت فداک لست کما قلت فاغفرلی،
قال: غیر الله لک فقال الرجل: الله أعلم حیث یجعل رسالته... و محاسنه کثیرة
شهیرة اقتصرت علی هذه النبذة الیسیرة» [1] . «روایت شده است که مردی به
امام سجاد علیهالسلام ناسزا گفت. و به وی افتراء بست حضرت به او فرمود:
اگر آنچه گفتی در من باشد، پس به خدا توبه میکنم و طلب آمرزش مینمایم و
اگر نباشد، در این صورت تو به من افتراء بستی و خداوند تو را بیامرزد. همین
که آن مرد این برخورد را از امام دید، بلند شد و سر آن حضرت را بوسید و
گفت: فدایت شوم تو آن طوری که من گفتم نیستی پس مرا ببخش. فرمود: خداوند تو
را بیامرزد آن مرد گفت: خدا میداند که رسالت خویش را کجا قرار دهد». در
پایان «یافعی» میافزاید: محاسن و فضائل او زیاد و مشهور است ما در اینجا
به این مختصر اکتفاء کردیم».
[~hr~]پی نوشت ها: (1) یافعی، مرآة الجنان، ج 1، ص 191. منبع: امامان اهلبیت در گفتار اهل سنت؛ داود الهامی؛ مکتب اسلام چاپ اول پائیز 1377.
نام کتاب : دانشنامه امام سجاد علیه السلام نویسنده : جمعی از نویسندگان جلد : 1 صفحه : 740