نام کتاب : دانشنامه امام سجاد علیه السلام نویسنده : جمعی از نویسندگان جلد : 1 صفحه : 674
ضعف و لاغری امام سجاد
امام زین العابدین علیهالسلام از بس که نماز خوانده بود، بدنش لاغر و
ضعیف گشته بود، زیرا عبادت به شدت آن بزرگوار را ناتوان کرده و تا آن جا
اندامش ضعیف و لاغر شده بود که باد اندام او را همچون خوشه گندمی به سمت
راست و چپ متمایل میکرد [1] زیرا آن قدر توان نمانده بود که خود را
نگهدارد، پسرش عبدالله میگوید: پدرم، شب هنگام همواره نماز به جا
میآورد، وقتی که از نماز فارغ میشد، همانطور نشسته به بسترش میخیزید
[2] و این بدان جهت بود که قدرت ایستادن روی پا - به دلیل شدت ضعف و رنج
لاغری - را نداشت. دل اعضای خانواده و دوستانش از بروز ضعف و خستگی
زیاد به خاطر نماز و عبادت فراوان، بر او سوخت و از آن بیمناک شدند که
مبادا به مرگ آن حضرت منتهی شود لذا موضوع را با آن حضرت در میان گذاشتند
اما آن بزرگوار نپذیرفت و بر ملازمت خود به نوافل و عبادات پایداری کرد تا
وقتی که به پدران گرامش ملحق شد، و ما در ذیل به بعضی از کسانی که در این
باره با آن حضرت صحبت کردهاند اشاره میکنیم: یکی از پسران امام سجاد یکی از پسران امام سجاد به حال امام بیمناک شد و از روی دلسوزی و وحشت عرض کرد: «پدر جان، آخر چقدر نماز؟!» امام
علیهالسلام با مهربانی و ملاطفت فرمود: «علاقه شدید به پروردگارم دارم.»
[3] . به راستی که سخت دوستدار و دلبسته پروردگار بود و به هر وسیله و از
هر راهی میخواست که به او نزدیک شود، در دنیای پرهیزگاران و صالحان کسی در
توجه و دلبستگی شدید به خدا به پای آن حضرت نمیرسد. جابر بن عبدالله انصاری صحابی
بزرگ پیامبر (ص)، جابربن عبدالله انصاری، دلش به حال امام علیهالسلام
سوخت و از آن حضرت خواست تا اندکی عبادتش را کم کند و به خود این قدر زحمت
ندهد، امام باقر علیهالسلام این حدیث جابر را نقل کرده است، میفرماید: «وقتی
که فاطمه دختر امام امیرالمؤمنین علیهالسلام پایداری برادرزادهاش علی بن
حسین علیهماالسلام را در عبادت و رفتاری را که با خودش داشت، مشاهده کرد
نزد جابر بن عبدالله انصاری رفت و گفت: «ای جابر! تو از اصحاب رسول خدایی و
ما اهلبیت بر تو حق بسیار داریم و از آن جمله این است که وقتی که ببینی
کسی از ما به خودش ستم میکند و از رنج زیاد خود را در معرض هلاک قرار داده
است، به خاطر خدا از او بخواهی تا خود را نگهدارد، اینک این علی بن حسین
یادگار پدرش امام حسین علیهالسلام است که به نفس خود ستم روا داشته و از
عبادت زیاد پیشانی و زانوها و کفهای دستش پینه بسته...» جابر، به خدمت
امام زین العابدین علیهالسلام رسید دید، در محراب عبادت نشسته در حالی که
عبادت بدنش را نحیف و لاغر کرده و از طاعت زیاد سخت رنجور است وقتی که چشم
امام به جابر افتاد به استقبالش رفت و او را در کنار خود نشاند، و با صدای
نحیف و آرام احوال جابر را پرسید، آنگاه جابر رو به آن حضرت کرد و گفت: «یابن
رسول الله! میدانید که خداوند عالم، بهشت را برای شما و دوستان شما
آفریده و جهنم را برای دشمنان و مخالفان شما خلق کرده است پس چرا شما این
قدر به خود رنج و زحمت میدهید؟!» امام علیهالسلام، از روی لطف و محبت
فرمود: «ای صحابی رسول خدا! آیا نمیدانی که جد ما رسول خدا - صلی الله
علیه و آله - با آن که خدا هر نوع ترک اولای گذشته و آینده او را بخشید، با
وجود این - پدر و مادرم فدایش باد - از تلاش و کوشش در عبادت فروگذار نکرد
تا آن جا که ساق مبارکش متورم شد و پاهایش ورم کرد، عرض کردند: یا رسول
الله! شما چرا چنین زحمت عبادت را تحمل میکنید؛ و حال این که خداوند تمام
ترک اولای گذشته و آینده شما را بخشیده است؟ فرمود: آیا من نباید بندهای
سپاسگزار باشم؟» وقتی که جابر دید که هیچ سخنی نمیتواند امام را قانع
کند تا آن حضرت از آن همه رنج و تعب دست بردارد، عرض کرد: «یابن رسول الله!
به مسلمانان رحم کنید که خداوند به برکت وجود شما اهلبیت در این دنیا
بلاها را از مردم دفع میکند و عذابها را از مردمان برطرف میسازد و از
آسمان باران فرومیفرستد!» امام علیهالسلام با صدای آرامی پاسخ داد:
«ای جابر! من همواره به راه و روش پدرانم خواهم بود تا آنان را ملاقات
کنم.» جابر با شنیدن این سخن متحیر ماند و نگاهی به اطرافش کرد و گفت: هرگز
در بین پیامبرزادگان کسی همچون علی بن حسین علیهماالسلام دیده نشده است
مگر یوسف بن یعقوب، به خدا قسم اولاد امام حسین علیهالسلام بالاتر از
اولاد یوسف بن یعقوبند!! حقا که از ایشان است آن کسی که به وسیله او زمین
پر از عدل و داد خواهد شد، پس از آن که پر از ظلم و جور گشته باشد...» [4] .
آری به خدا سوگند که در بین تمام فرزندان انبیا همچون علی بن حسین کسی
دیده نشده است در پارسایی و تقوا و دیگر فضایل و مناقبی که او را به
بالاترین مقامی رسانده بود که پدران بزرگوارش رسیده بودند، جابر نیز اعلان
کرد که ذریه امام حسین علیهالسلام بالاتر از ذریه یوسف بن یعقوبند به این
دلیل که در میان اینان مصلح بزرگ جهان قائم آل محمد (ص) وجود دارد که
پیامبر - صلی الله علیه و آله - به آمدن او بشارت داد و فرمود که او زمین
را پر از عدل و داد خواهد کرد بعد از آن که پر از ظلم و جور گشته است و
اینها در ایام حکومت و زمامداری آن حضرت خواهد شد. عبدالملک از
جمله کسانی که به خاطر زیادی عبادت و طاعت دلش به حال امام سوخت، عبدالملک
بن مروان بود، موقعی که امام علیهالسلام برای شفاعت جمعی از مسلمانها که
حکومت مروانی آنها را بازداشت کرده بود به نزد او رفت همین که چشم عبدالملک
به امام افتاد از دیدن اثر سجود در پیشانی آن حضرت تعجب کرد و گفت: «پسر
پیغمبر! آثار زحمت و کوشش عبادت در شما هویداست در حالی که شما در پیشگاه
خداوند حسناتی دارید و پاره تن رسول خدا و خویشاوند نزدیک او وسیله و
ارتباط محکمی دارید، و از همه اهلبیت افضل و از تمام مردم روزگار
بالاترید، زیرا که به شما آن قدر فضیلت و دانش و دیانت و تقوا دادهاند که
به هیچ کس نه در زمان حاضر و نه در گذشته ندادهاند مگر به پدران و نیاکان
بزرگوارت! عبدالملک همچنان امام علیهالسلام را توصیف میکرد و فضایل و
مناقب او را به زبان میآورد، همین که سخنانش پایان گرفت، امام علیهالسلام
فرمود: «کل ما ذکرته من فضل الله سبحانه، و تأییده و توفیقه، فأین
شکره علی ما أنعم؟ و لقد کان رسول الله (ص) یقف للصلاة حتی تتورم قدماه، و
یظمأ فی الصیام حتی یعصب فوه فقیل له یا رسول الله ألم یغفر الله لک ما
تقدم من ذنبک، و ما تأخر، فیقول صلی الله علیه و آله: أفلا أکون عبدا
شکورا. الحمد لله علی ما أولی، و أبلی، و له الحمد فی الآخرة و الأولی، و
الله لو تقطعت أعضائی، وسالت مقلتای علی صدری لن أقوم لله جل جلاله بشکر
عشر العشیر من نعمة واحدة من جمیع نعمه التی لا یحصیها العادون، و لا یبلغ
أحد نعمة منها، علی جمیع حمد الحامدین، لا والله أویرانی الله لا یشغلنی
شیء عن شکره و ذکره فی لیل و لا نهار، و لا سر و لا علانیة، و لولا أن
لأهلی علی حقا، و لسائر الناس من خاصهم و عامهم علی حقوقا لا یسعنی الا
القیام بها حسب الوسع و الطاقة حتی أؤدیها الیهم لرمیت بطرفی الی السماء، و
بقلبی الی الله، ثم لم أردهما حتی یقضی الله علی نفسی و هو خیر
الحاکمین...» «آنچه تو درباره لطف و تأیید و توفیق خدای سبحان گفتی
درست است، اما شکر و سپاس این همه نعمت چه میشود؟ رسول خدا - صلی الله
علیه و آله - به قدری در نماز میایستاد که پاهای مقدسش ورم میکرد و در
وقتی که روزهدار بود، دهان مبارکش میخشکید، به آن حضرت عرض کردند: یا
رسول الله! آیا خداوند ترک اولای گذشته و آینده شما را نبخشیده است؟ رسول
خدا (ص) فرمود: آیا نباید من بنده سپاسگزاری باشم؟ سپاس خدا را بر
آزمون و بلاهای او، و سپاس او را در دنیا و آخرت. به خدا سوگند که اگر بند
از بندم جدا کنند و اشک از دیدگان به سینهام جاری گردد هرگز نتوانستهام
عشری از معشار یکی از نعمتهای الهی را که شمارشگران از شمردن آنها عاجزند و
کسی را یارای توصیف یکی از آنها نیست، سپاسگزاری کرده و حق آن را به جا
آورم و اگر تمام حمد و سپاس سپاسگزاران جمع شود یکی از آنها را سپاس نگفته
است، نه به خدا قسم، آیا ممکن است خدا مرا در حالی ببیند که در شبانه روز و
در نهان و آشکار چیزی مرا از سپاسگزاری و ذکر او باز داشته است! و اگر حقی
که کسانم بر من و سایر مردم از خاص و عام حقوقی به گردن من دارند نبود و
جز با ادای آن حقوق که به مقدار تاب و توانم باید ادا کنم، راه دیگری نیست
هر آینه چشمانم را به آسمان میدوختم و دلم را متوجه خدا میکردم و چشم و
دل از او بر نمیگرفتم تا وقتی که خداوند جان مرا بگیرد و او بهترین حاکمان
است.» امام علیهالسلام ضمن گفتن این سخنان گریه شدیدی کرد و سخنانش و
همچنین سیمای آسمانیش که هر بیننده را به تعظیم و تکریم وامیداشت چنان در
روح طاغوت زمان، عبدالملک تأثیر کرد که از روی تأثر و تعجب گفت: «چقدر
فاصله است، بین آن بندهای که طالب آخرت است و برای آخرتش میکوشد با آن
بندهای که در پی دنیاست که از کجا به دست آورد و از آخرت بیبهره است!»
عبدالملک عرض ادب کرد و امام درباره آن کسانی که در بازداشت بودند شفاعت
فرمود و او قبول کرد و دستور آزادی ایشان را داد. [5] . اینها بودند
کسانی که از زیادی نماز و عبادت امام علیهالسلام به حال آن حضرت رقت
آوردند و با اصرار و خواهش درخواست کردند که کمتر عبادت کند و مقداری از
رنج خود را بکاهد، اما امام علیهالسلام نپذیرفت و در نماز آسایش روحی خود
را چنان میدید که چیزی جای آن را پر نمیکرد.
[~hr~]پی نوشت ها: (1) ارشاد: ص 272، روضة الواعظین: 1 / 237. (2) بحار: 46 / 99. (3) بحار: 46 / 91. (4) مناقب ابنشهر آشوب، حیاة الامام الباقر. (5) بحارالانوار: 46 / 65. منبع: تحلیلی از زندگانی امام سجاد (جلد 1)؛ باقر شریف قرشی مترجم محمد رضا عطائی؛ کنگره جهانی حضرت رضا علیه السلام 1372.
نام کتاب : دانشنامه امام سجاد علیه السلام نویسنده : جمعی از نویسندگان جلد : 1 صفحه : 674