نام کتاب : دانشنامه امام سجاد علیه السلام نویسنده : جمعی از نویسندگان جلد : 1 صفحه : 608
شجاعت در گفتن حق
موسم حج آن سال با گذشته تفاوت داشت، مثل سالهای گذشته نبود از آن
ازدحامی که موقع طواف میشد خبری نبود. به دستور عبدالملک (پنجمین خلیفهی
اموی) کعبه را خلوت کرده بودند تا او بدون مزاحم طواف کند. حاجیها یا صبح
زود برای طواف میآمدند، یا سر ظهر موقعی که او آنجا نبود و با ترس و لرز
اعمال و طواف و نماز خود را به جا میآوردند. در این میان شخصی به
توصیههای مأموران توجهی نکرد و بسیار عادی همچون سالهای گذشته آمد و گرد
خانهی کعبه طواف کرد و سپس به نماز ایستاد، نمازش را با حضور قلب و بدون
توجه به اطراف شروع کرد. عبدالملک وقتی او را دید که به نماز ایستاده،
بسیار عصبانی شد و به مأمورانش گفت: او کیست که به خود جرأت داده و دستورات
مرا نادیده گرفته. - نمیدانیم قربان. - بروید و ببینید او کیست. یکی از سربازان او را شناخت، پیش خلیفه رفت و گفت: قربان، او علی بن حسین (زینالعابدین) است. - هر که میخواهد باشد، او را نزد من بیاورید. امام
نمازش را تمام کرده بود. سربازان او را نزد عبدالملک بردند. او پس از
مقداری سؤال و جواب و دیدن شمهای از لطف خدا به آن حضرت گفت: علی بن حسین!
موعظهای، پندی، چیزی بگو تا استفاده کنیم. لبخند تلخی بر لبان امام نشست،
آهی کشید و فرمود: قرآن سراسر پند و حکمت است، هیچ پند دهندهای بهتر از
قرآن نیست، وقتی خدا در قرآن میفرماید: (ویل للمطففین؛ وای بر کم فروشان)
[1] حال آن کسی که اموال و داراییهای مردم را چپاول میکند معلوم است که
چه خواهد شد... پس از خدا بترس. [2] .
[~hr~]پی نوشت ها: (1) مطففین (83) آیهی 1. (2) القاب الرسول و عترته، ص 53. منبع: حیات پاکان داستانهایی از زندگی امام سجاد؛ مهدی محدثی؛ بوستان کتاب چاپ اول 1383.
نام کتاب : دانشنامه امام سجاد علیه السلام نویسنده : جمعی از نویسندگان جلد : 1 صفحه : 608