نام کتاب : دانشنامه امام سجاد علیه السلام نویسنده : جمعی از نویسندگان جلد : 1 صفحه : 39
ابوخالد کابلی
در رجال کشی از امام باقر علیهالسلام نقل میکند که فرمود ابوخالد مدتی
بود که خدمت محمد بن حنفیه را میکرد و شکی نداشت که او امام است تا اینکه
روزی پیش وی آمد و گفت فدایت شوم به حق رسول خدا صلی الله علیه و آله و
أمیرالمؤمنین علیهالسلام مرا بگو که آیا توئی آن امام مفترض الطاعهای که
اطاعت او بر مردمان واجب است؟ محمد حنفیه گفت ای اباخالد به من قسم
بزرگی دادی امام من و تو و همه مسلمین علی بن الحسین علیهماالسلام است.
ابوخالد چون این سخن شنید خدمت حضرت سجاد علیهالسلام آمد و اجازه ورود
خواست، امام اجازه فرمود و چون وارد شد حضرت فرمود خوش آمدی ای کنکر (کنکر
اسم ابوخالد بود بعضی نوشتهاند اسمش وردان و لقبش کنکر بود) تو پیش ما
نمیآمدی چه شده که حالا یاد ما کردهای؟ ابوخالد گفت سپاس خدای را که مرا
نمیرانید تا امام خود را شناختم. حضرت فرمود امام خود را چگونه شناختی؟
ابوخالد گفت شما مرا به اسمی خطاب فرمودید که مادرم در موقع ولادت من، مرا
به آن اسم نامیده و کسی از این موضوع اطلاعی ندارد و من در کار خود گمراه
بودم و عمری خدمت محمد حنفیه مینمودم و شکی نداشتم که او امام است تا
اینکه از او به حرمت خدای تعالی و پیغمبرش و به حرمت أمیرالمؤمنین
علیهالسلام درباره امامت سئوال کردم و او گفت که شما امام من و او و جمیع
خلق خدا هستید و سپس از او اجازه گرفته و نزد شما آمدم و شما مرا به اسمی
که مادرم مرا به آن نامیده است؛ نام بردید. بنابراین دانستم که شما آن امام
مفترض الطاعهای هستید که خداوند اطاعتش را بر من و هر مسلمان دیگر واجب
کرده است [1] .
[~hr~]پی نوشت ها: (1) بحارالانوار جلد46 ص46. منبع: حضرت سجاد؛ فضل الله کمپانی؛ مفید چاپ اول 1386.
نام کتاب : دانشنامه امام سجاد علیه السلام نویسنده : جمعی از نویسندگان جلد : 1 صفحه : 39