نام کتاب : دانشنامه امام سجاد علیه السلام نویسنده : جمعی از نویسندگان جلد : 1 صفحه : 310
حوراء
یکی دیگر از همسران حضرت امام زین العابدین علیهالسلام کنیزی است به
نام «حوراء» که از سوی جناب «مختار» به ایشان هدیه شده بود. ایشان مادر
مکرمه حضرت زید بن علی علیهالسلام است که با رشادت کامل علیه دودمان اموی
قیام کرد و در «کوفه» به شهادت رسید. در این ارتباط قضیه بسیار جالبی در
بحارالانوار نقل شده است که از این قرار است: «ابوحمزه ثمالی میگوید:
هر سال یک بار علی بن الحسین علیهالسلام را در ایام حج زیارت میکردم. یک
سال حضور حضرت آمدم و دیدم روی زانوی حضرت بچهای نشسته است. من هم نزد
ایشان نشستم. بچه آمد و در هنگام عبور از درگاه اتاق افتاد و حالش متشنج
شد. حضرت علی بن الحسین علیهالسلام بسرعت از جا بلند شد و دوان دوان به
سراغ او رفت و با لباس خود، اشکهای چشم آن طفل را پاک کرد و به او فرمود:
ای پسرم! تو را به خدا پناه میدهم که در «کناسه» به دار آویخته شوی. به
ایشان عرض کردم: پدر و مادرم فدای شما، کدام کناسه؟ فرمود: «کناسهی کوفه»
عرض کردم فدای شما شوم این قضیه واقع میشود؟ فرمود: بلی قسم به کسی که
پیامبر را بحق مبعوث فرمود، اگر بعد از من زنده باشی هر آینه این بچه را در
ناحیهای از نواحی کوفه میبینی در حالی که مقتول است و بعد دفن شده و سپس
او را از قبر بیرون آورده و در حالی که او را لخت نموده روی زمین میکشند و
در «کناسه» به دار میآویزند و سپس او را پائین آورده و میسوزانند و
خاکستر او را در آب فرات میریزند. گفتم: فدای شما شوم اسم این غلام چیست؟
فرمود: این فرزند من «زید» است. سپس چشمان حضرت پر از اشک شد و فرمود: آیا
به تو نگویم خبر این فرزندم را؟ شبی از شبها در حالی که در سجده و رکوع به
سر میبردم در بعضی از حالات خواب مرا فراگرفت. پس دیدم کان در بهشت هستم و
حضرت رسول و علی و فاطمه و حسن و حسین علیهمالسلام مرا با جاریهای از
حورالعین تزویج نمودهاند. من پس از هم بستر شدن با او نزد «سدرة المنتهی»
غسل کردم و همینکه پشت کردم هاتفی صدا میزد: «زید» بر تو مبارک باد!1
«زید» بر تو مبارک باد!! «زید» بر تو مبارک باد!! پس از خواب بیدار شدم و
آثار جنابت را در خود دیدم. و لذا بلند شدم و برای نماز غسل کردم و نماز
صبح را خواندم، پس درب زده شد و به من گفته شد: پشت درب خانه کسی است که تو
را میطلبد. من بیرون آمدم و مردی را دیدم که با او جاریهای بود پوشیده
شده و روبندش در دستش بود و روپوشی روی او افتاده بود. من گفتم: حاجت تو
چیست؟ گفت با علی بن الحسین علیهالسلام کار دارم. گفتم من علی بن الحسینم
پس گفت: من فرستاده «مختار ابنابیعبید الثقفی» هستم. او به شما سلام
میرساند و میگوید: با این جاریه در منطقه امان برخورد کردم و او را به
600 دینار خریدم، این هم 600 دینار است. پس برای زندگی و روزگار خود از این
کنیز و پول استفاده نما. و نامهای هم به من داد. من مرد و جاریه را وارد
منزل نمودم و جواب نامه «مختار» را نوشتم و آن مرد روانه شد. پس به «جاریه»
گفتم: اسم تو چیست؟ گفت: «حوراء»، اهل منزل او را مهیا نموده و به عنوان
عروس نزد من فرستادند. و سپس برای من این بچه را به ارمغان آورد و من اسم
او را «زید» گذاشتم. «ابوحمزه» آنچه را به تو گفتم: یادداشت نما. «ابوحمزهی
ثمالی» میگوید: قسم به خدا مدتی نگذشت که «زید» را در کوفه در منزل
«معاویه بن اسحاق» دیدم. نزد او رفتم و به او سلام کردم و به او گفتم: فدای
تو شوم چرا به این شهر آمدی؟ فرمود: برای امر به معروف و نهی از منکر. من
هم مرتب نزد او رفت و آمد میکردم. بعد شب نیمه شعبان نزد او آمدم و بر او
سلام کردم و او به خانههای «بارق و بنی هلال» منتقل شده بود. نزد او
نشستم. او گفت: ای ابوحمزه آیا بلند میشوی تا برای زیارت قبر حضرت
امیرالمؤمنین علیهالسلام مشرف شویم؟ عرض کردم: بلی فدایت شوم. بعد ابوحمزه
روایت را ادامه میدهد تا اینجا که: رسیدیم به «ذکوات البیض» او فرمود:
این قبر امیرالمؤمنین است. و سپس برگشتم. و سرگذشت ایشان همان بود که بود.
پس به خدا قسم او را دیدم در حالی که کشته شده بود و دفن گردید و سپس قبر
او نبش شد و بدنش را عریان روی زمین کشیدند و به دار آویختند و بعد هم
سوزانده شد و در پائین کوفه به آب ریخته شد. [1] . البته داستان این خواب و
وقایع بعد از آن به گونههای دیگری هم نقل شده است. [2] . از این حدیث
شریف علم غیب حضرت سجاد علیهالسلام محبت و ارادت «مختار» به حضرت سجاد
علیهالسلام محبت شدید حضرت سجاد علیهالسلام به جناب «زید بن علی» - سلام
الله علیه - استفاده میشود.
[~hr~]پی نوشت ها: (1) بحارالانوار، ج 46، ص 183، ح 48 (به نقل از فرحة الغری). (2) بحارالانوار، ج 46، ص 169، ح 15 (به نقل از امالی صدوق). منبع: اسوه کامل؛ محمد محسن دعایی؛ اطلاعات؛ چاپ اول 1380 .
نام کتاب : دانشنامه امام سجاد علیه السلام نویسنده : جمعی از نویسندگان جلد : 1 صفحه : 310