نام کتاب : دانشنامه امام سجاد علیه السلام نویسنده : جمعی از نویسندگان جلد : 1 صفحه : 247
جوانمردی
جوانمردی از جمله خصلتهای برجستهای است که خداوند در قرآن، پیامبر خود را به آراستگی خود به آن فرا خوانده است: ادفع بالتی هی أحسن السیئة نحن أعلم بما یصفون. (مؤمنون: 96) بدی را به بهترین راه و روش دفع کن. ما به آنچه توصیف میکنند، آگاهتریم. پیامبر
و اهلبیت او نیز الگوی جوانمردان بودهاند و رسم جوانمردی آنان در
تاریخ ثبت است. داستان جوانمردی علی علیهالسلام در جنگهای مختلف به ویژه
در جنگ خندق در مقابل عمرو بن عبدود زبانزد خاص و عام است تا جایی که
جبرئیل در شأن و منزلت علی علیهالسلام از سوی خداوند فرمود: «لا فتی الا
علی لا سیف الا ذوالفقار». [1] رسم جوانمردی یادگار آن حضرت است. وقتی
فرزندش، امام حسن علیهالسلام از ایشان درباره فتوت پرسید، در پاسخ فرمود:
هی العفو عند القدرة و التواضع عند الدولة و السخاء عند القلة و العطیة
بغیر منة. [2] . فتوت عبارت است از: عفو و گذشت با وجود قدرت بر
انتقام، فروتنی به هنگام مقام، سخا به وقت تنگدستی و بخشش، بیمنت مال.
چنین خصال نیکویی زیبنده انسانهای بزرگ و صاحب کرامت است و علی بن الحسین
علیهالسلام نیز یکی از این بزرگان است. گذشت و فروتنی و بخشش بیمنت امام،
گویای صدق این مدعاست. نوشتهاند: هشام بن اسماعیل، هنگامی که از سوی
عبدالملک بن مروان، حاکم شهر مدینه بود، همواره به علی بن الحسین
علیهالسلام و خاندانش آزار میرساند. افزون بر آن، بالای منبر میرفت و به
علی بن ابیطالب علیهالسلام دشنام میداد. [3] پس از آنکه ولید بن
عبدالملک به جای پدرش نشست، هشام را بر کنار کرد و دستور داد تا برای
رسیدگی به جرایم وی به پا نگه داشته شود. خود هشام بن اسماعیل میگوید: با
خود گفتم به خدا سوگند کسی بیش از علی بن الحسین علیهالسلام از من شکایت
نخواهد کرد و چون مرد صالح و درستکاری است، گفتههایش پذیرفته میشود. [4]
برخلاف انتظار، امام چنین نکرد. حال به رفتار جوانمردانه آن حضرت از زبان
فرزندش، عبدالله بن علی علیهالسلام اشاره میکنیم: «وقتی هشام بر کنار
شد، پدرم ما را بر حذر داشت از اینکه کلام زشتی که خوشایند نیست، به هشام
بگوییم. بدین جهت، همه ما را جمع کرد و فرمود: این مرد از کار بر کنار شده و
برای پاسخگویی به عملکردش نسبت به مردم نگه داشته شده است. کسی از شما حق
ندارد متعرض وی گردد. من گفتم: پدرجان! برای چه و حال آنکه به خدا سوگند،
رفتار او با ما خیلی زشت و ناپسند بود و ما منتظر چنین روزی بودیم (تا از
وی انتقام بگیریم). پدرم فرمود: پسرم او را به خدا واگذار (تا هر آنچه صلاح
میداند با وی کند). از همین رو، هیچ یک از فرزندان علی بن الحسین
علیهالسلام حتی با یک حرف متعرض وی نگردید». [5] . نه تنها امام سجاد
علیهالسلام از تعرض به وی و شکایت از او مانع شد، بلکه بنا به گفته معمر،
روزی علی بن الحسین علیهالسلام نزد هشام رفت و به او گفت: به وسیله ما
برای هر کسی که خواستی، کمک بخواه (تا از وی برایت رضایت بخواهیم). - با
اینکه وی در زمان حکومت خود رفتارهای ناشایستی با خاندان پیامبر داشت -
هشام (در مقابل این رفتار شرمسار شد و) گفت: «الله أعلم حیث یجعل رسالته؛
خداوند بهتر میداند که رسالتش را در کدام خاندان قرار دهد». [6] (انعام:
124). در ماجرای قیام مردم مدینه که به واقعه «حره» و «اقم» معروف است،
جوان مردی امام مشاهده میشود. بنا بر نوشتههای تاریخی، پس از شهادت امام
حسین علیهالسلام به دست بنیامیه و بازگشت خاندان پیامبر به شهر مدینه و
افشای جنایتهای هولناک سپاهیان شام علیه فرزند و خاندان پیامبر، مردم
برآشفتند و بنای ناسازگاری گذاشتند. یزید برای تبرئه خود از قتل امام حسین
علیهالسلام به حیلههایی متوسل شد و در گام نخست، حاکم پیشین مدینه، یعنی
ولید بن عتبه را از حکومت بر کنار و عثمان بن محمد بن ابوسفیان را جانشین
وی کرد. حاکم جدید بنای خوش رفتاری را با مردم گذاشت و برای نشان دادن حسن
نیت خود، برخی از بزرگان مدینه، همچون: عبدالله بن حنظله، غسیل الملائکة،
منذر بن زبیر و عبدالله بن ابوعمرو بن خوض را نزد یزید به شام فرستاد تا
مورد تکریم یزید قرار گیرند. سپس با هدایایی که میگیرند، به مدینه باز
گردند و مردم را آرام کنند، ولی نتیجه این سفر برخلاف انتظار بنیامیه شد.
آنان وقتی بازگشتند، به مردم خبر دادند: به خدا سوگند، ما (از نزد
یزید) خارج نشدیم، مگر اینکه در هراس بودیم که مبادا (به خاطر گناهان او)
از آسمان تیر عذاب بر ما ببارد؛ زیرا او مردی است که با زنان شوهردار و
دختران و خواهرانش نکاح میکند و شراب مینوشد و نماز نیز نمیخواند. [7] .
وقتی مردم سخن عبدالله و دیگران را شنیدند، یکپارچه قیام کردند و حاکم
مدینه و تمامی بنیامیه را از شهر بیرون کردند. از جمله آنان مروان بود که
با همه دشمنیها که به خاندان پیامبر روا داشته بود، به علی بن الحسین
علیهالسلام پناهنده شد. وی همسر خود و دیگر اقوامش را در پناه آن حضرت
قرار داد و خود به سوی شام گریخت. علی بن الحسین علیهالسلام نیز با
جوانمردی به همه آنان پناه داد. این در حالی بود که وقتی مروان نزد
عبدالله بن عمر رفت و از وی درخواست پناهندگی کرد، عبدالله نپذیرفت. [8] .
[~hr~]پی نوشت ها: (1) محمد مرتضی زبیدی، تاج العروس، بیروت، مکتبة الحیاة، ج 3، ص 477. (2) عبد الرزاق کاشانی، تحفة الاخوان فی خصائص الفتیان، تهران، شرکت انتشارات علمی و فرهنگی، ص 53. (3)
سب و لعن امیرالمؤمنین علی علیهالسلام یکی از سنتهای زشتی بود که معاویة
بن ابیسفیان آن را بنا نهاده و تا صد سال در جامعه اسلامی آن روز رواج
داشت تا اینکه عمر بن عبدالعزیز این رسم زشت را برچید و جلو سب و لعن علی
علیهالسلام را گرفت. [4] طبقات، ج 5، ص 114. [5] همان. [6] تاریخ دمشق، ج 41، ص 394. [7] سیر اعلام النبلاء، ج 3، ص 324. [8]
تاریخ طبری، ج 4، ص 372. نکته قابل توجه اینکه طبری در توجیه رفتار
عبدالله بن عمر، علت پذیرش و پناه دادن امام سجاد علیهالسلام را دوستی
میان او و مروان میشمرد، حال آنکه نه به لحاظ سنی و نه از نظر ویژگیهای
اخلاقی تناسبی میان آنان نبود و شواهد فراوان تاریخی بر دشمنی مروان و آل
او با آل ابیطالب وجود دارد. منبع: امام سجاد از دیدگاه اهل سنت؛ علی باقر شیخانی؛ مرکز پژوهش های اسلامی صدا و سیما؛ چاپ اول 1385.
نام کتاب : دانشنامه امام سجاد علیه السلام نویسنده : جمعی از نویسندگان جلد : 1 صفحه : 247